علی رغم اینکه محدودیت های تفسیر حق برابری به صورت رسمی به خوبی شناخته شده است و همچنین روشن است که صرف وجود قوانین برای دستیابی به برابری اساسی کفایت نمی کند اما معنای برابری اساسی همچنان به شدت مبهم و مورد مناقشه است. این نگرانی ها منجر به تلاش برای عبور از درک رسمی برابری به سمت برداشت های پیچیده و ماهوی تر شده است. بنابراین حق برابری باید بتواند فراتر از مفهومی قانونی و رسمی، پاسخگوی تمایزات واقعی موجود در جامعه باشد. در این راستا پژوهش پیش رو ضمن تحلیل و بررسی ابعاد مختلف حق برابری در پی پاسخ به این مسئله است که چگونه طرحی از مفهوم برابری می تواند علاوه بر اینکه همه ی ابعاد را در تعامل با یکدیگر قرار داده، در راستای حل چالش های موجود نیز نقش آفرینی نماید؟ پژوهش حاضر پس از بررسی و تحلیل سیاست ها و برداشت های موجود از اصل برابری و تحلیل نقاط قوت و ضعف آنها، ضمن بازبینی مفهوم برابری به این نتیجه دست یافت که درک مفهوم برابری و در نهایت دستیابی به برابری جنسیتی مستلزم اتخاذ رویکردی چند بعدی از طریق تلفیق و سازش جنبه های گوناگون حق برابری است.