سابقه و هدف: منظر فرهنگی۱ از دهه ۱۹۹۰ میلادی، توسط سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، بهعنوان یک زمینه موضوعی میانرشته و فرارشته معرفی، و بهصورت رسمی در دستورکار توسعه جوامع عضو سازمان قرار گرفت. در حالیکه از دهه ۱۹۲۰ میلادی، صاحب نظران زیادی در این زمینه مطالعه و فعالیت نموده و متون مرتبط با آن را منتشر کرده اند. بوم شناسی انسانی۲ به مطالعه ارتباط انسانها با یکدیگر و با محیط زندگی خویش مربوط می شود و پیوند تنگاتنگی با
منظر فرهنگی دارد و کارکرد دوگانهای در تحققپذیری همزمان ارتقای ارزشهای
منظر فرهنگی و بهبود بومشناسی انسانی ایجاد می کند. سابقه این مفهوم به سال ۱۹۰۷ میلادی باز میگردد و از آن زمان تاکنون، نظریهپردازان مرتبط با این موضوع با مطرح نمودن موضوع های متنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تلاش برای بهبود رابطه انسان و محیط زیست بودند. هدف این مقاله، دستیابی به چگونگی
دگرگونی مفهوم
منظر فرهنگی در گذر زمان و تداوم آن در تعامل با بومشناسی انسانی است، بهگونه ای که قابل پیاده سازی در یک فرآیند برنامه ریزی ارتقای
منظر فرهنگی باشد. مواد و روشها: نوع پژوهش در این مقاله یک پژوهش توصیفی - تحلیلی است و روش شناسی آن بر پایه روش پژوهش ساختاری - تاریخی استوار شده است. محدوده زمانی این پژوهش از سال ۱۹۰۸ میلادی که نخستین استفاده از عبارت «منظر فرهنگی» در خارج از قلمرو هنر و نقاشی صورت گرفت تا سال ۲۰۲۰ (سال انجام این پژوهش) است. به این منظور با انجام بازبینی متون مرتبط با چارچوب های نظری، فنی و تجربی
منظر فرهنگی و بوم شناسی انسانی، و بهکارگیری روش تحلیل متون مدون، برپایه روشهای پژوهش
تحلیل ساختاری تاریخی و تحلیل قیاسی، زمینههای مشترک
منظر فرهنگی و
بوم شناسی انسانی در یک توالی زمانی مبتنی بر روابط علت و معلولی، سازماندهی شده است. در این شیوه پژوهش، شواهد، مدارک و اسناد تاریخی بهعنوان مواد پژوهش، پژوهشگر را در پاسخ به سوال «چه بوده است؟» یاری میکنند. تفسیر شواهد با نگاهی «مشروط و احتمالی» نسبت به علیت (در مقابل جبر) و بهره گرفتن از تبیینهای ترکیبی از دیگر ویژگیهای این روش پژوهش است که به آن ماهیت تطبیقی – تاریخی می دهد. دادهها و اطلاعات مورد نیاز پژوهش، شواهد تاریخی و از نوع کیفی هستند و از مسیرهای چهارگانه (۱) متون و منابع اولیه (۲) متون و منابع ثانویه (۳) متون مربوط به سوابق جاری (۴) متون بازگردآوری شده بهدست آمده اند. نتایج و بحث: دستیابی به آگاهی افراد و جوامع برای شناسایی و توصیف مناظر فرهنگی سرزمین خویش و تلاش برای ثبت جهانی آن بهمنظور حفاظت و ارتقای ارزشهای
منظر فرهنگی از راه «مدیریت منابع فرهنگی» که جایگزین «حفاظت از میراث فرهنگی» میشود، قابل تحقق است. در مقابل اندیشمندان در قلمرو دانش بومشناسی انسانی در پی کشف راهحل برای بهبود رابطه میان انسان و زیستبوم انسانی هستند و همزمان پژوهشگران و فعالان حرفهای در قلمرو دانش
منظر فرهنگی بر شناسایی و توصیف مناظر فرهنگی متمرکز میشوند. از سوی دیگر، با توجه به اهمیت برنامه ریزی و تصمیم سازی فرآیندمحور، توجه به نقش بازیگران و همچنین ضرورت تاکید بر اصل عدم قطعیت، ماهیت میان رشته ای بودن انگاشت های
منظر فرهنگی و بوم شناسی انسانی، دگرگونیها و پیچیدگی های محیط های طبیعی و انسان ساخت، رهیافت برنامه ریزی راهبردی و بویژه برنامهریزی پیشایندی میتواند پیوند محتوایی و فرآیندی بین این قلمروهای دانش دوگانه را برقرار نماید. نتیجه گیری: نتیجه این پژوهش، پیشنهاد الگوی برنامهریزی پیشایندی با توجه به اجزای انگاشت
منظر فرهنگی و
بوم شناسی انسانی است که توجه ویژهای به مطالعه تاریخی و توصیف و تحلیل دورهای شواهد دارد. این الگو بهصورت یک فرآیند دوگانه با دو مرحله کلان ((۱) مستندسازی و تدوین برنامه (۲) اشتراکگذاری و شش مرحله خرد (شناخت ارزش های منظر فرهنگی، تشخیص روابط علت و معلولی، تحلیل اثر، توسعه راهبردهای واکنشی، توسعه برنامههای پیشایندی مبتنی بر شواهد و اشتراکگذاری برنامههای پیشایندی مرتبط با ارزشهای
منظر فرهنگی میان بازیگران کلیدی)، پیشنهاد گردید. در مرحله نخست از این فرآیند، با استفاده از مشاهدات و مطالعات میدانی، ارزشهای
منظر فرهنگی شناسایی و توصیف می شوند، سپس با استفاده از تحلیل محتوای مصاحبههای هدفمند پیرامون روابط علت و معلولی هر یک از ارزشهای یاد شده، همزمان تحلیل اثر نیز صورت گرفته و اقدام به توسعه راهبردهای واکنشی میشود. در مرحله دوم نیز با پیشنهاد برنامههای پیشایندی مبتنی بر شواهد و اشتراکگذاری برنامههای پیشایندی مرتبط با ارزشهای
منظر فرهنگی میان بازیگران کلیدی، افزون بر معکوس نمودن روند افت ارزشهای منظر فرهنگی، ارتقای آن ها نیز در دستورکار قرار می گیرد.