شهر در فرهنگ ایرانی مفهومی است جامع، متشکل از ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی،تاریخی و طبیعی. هرکدام از این عوامل در رابطه ای متقابل و چندسویه با سایر عوامل قرار گرفته و برآیندحاصل از مجموعه تأثیرات و تأثرات متقابل آنها بر هم ، در هر دوره و هر سرزمین شکل دهنده مفهوم شهراست. میزان هماهنگی شهر با مختصات محیطی آن، اعم از محیط طبیعی، اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی وتاریخی، درجه هویت مندی شهر را رقم می زند و هویت یک شهر ، بیش از هرجای دیگر در منظر شهرمتجلی می شود و به دیده می آید.
منظر شهری مطلوب با قابلیت تأثیرگذاری بر ادراک شهروندان از تجربهزندگی در شهر، نقش عمده ای در تحقق مکان مطلوب دارد. در گذشته منظر در شهر های سنتی تابع اصولو منطقی بوده که پیرو آن حیاتش تداومی مبتنی بر زیبایی ، خوانایی، عملکرد و هویت داشته است و عاملیمهم جهت دریافت تمایزات اعتقادی،اندیشه ای و مکانی- زمانی جامعه در زمان خویش بوده است . اشتراکاین منطق در ابعاد مکانی، زمانی، اعتقادی و اندیشه جمعی، منظر شهر سنتی را موجد نوعی وحدت بیانیمی کرد که گسست این مناسبت در دنیای مدرن به جدایی انسان از محیط زیستش و به تبع آن آشفتگیمنظر انجامیده است. در این پژوهش ویژگیهای کالبدی، عملکردی و معنایی شهر مورد بررسی قرار گرفته وبا رویکرد پدیدارشناسانه به بازخوانی برخی از اصول و ارزش های حاکم بر مکان های شهری کهن( بافتبا ارزش فرهنگی- تاریخی شهر زواره) پرداخته شده است.