مشکل فزایندهی عدم فهم متقابل منجر به کاهش همبستگی اجتماعی شده است. ما به تدریج در حال دور شدن از هم هستیم و روزبه روز بیشتر احساس میکنیم که درک و احترام متقابل در جامعه در حال کاهش است و شان و عزتنفسمان به طرق مختلف موردبی احترامی قرار می گیرد (یانکوویچ، ۱۳۸۱ : ۲۵ - ۲۶). اندیشمندان تلاش کردند تا راهی بیابند، که شناخت عمیق و بینش روشنتریفراروی بشر بگذارد، هشیاری و همیاری و یادگیری مشارکتی را در حل مسائل جهانی ممکن سازد، به تفکر انسان جامعیت بخشد ودرنهایت بشر را در رهایی از زندگی غیرانسانی و تهی از عشق، امید، زندگی و ارتباط، یاری رساند. اندیشمندان و منتقدان مدرنیته برایرهایی از بحران های شناختی و ارتباطی، مفهوم
دیالوگ را که قرنها پیش معرفی شده بود دوباره پروردند و معرفی نمودند، تاپاسخگوی آشفتگی عصر حاضر باشد. (نیستانی، ۱۳۹۸ : ۹) در این پژوهش که به صورت اسنادی انجام پذیرفته است، مبانی نظریدیالوگ از سقراط تا هابرماس به صورت مروری مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش به نظرات سقراط، بوهم، باختین،آیزاکس، بوبر ، گادامر، فیشر و هابرماس درباره گفتوگو پرداخته شده است.