در میان نظریه های مطرح شده در مورد چگونگی انتخاب و تعدیل ترکیب منابع مالی شرکتها ، نظریه توازن بیان می کند که شرکتها بر اساس تعادل میان مزایای مالیاتی و هزینه های ناشی از بدهی، نسبتی را برای
اهرم مالی هدف (بهینه) تعیین و بر اساس آن
ساختار سرمایه شان را تعدیل می کنند. نسخه پویای این نظریه که در دهه اخیر تحقیقات زیادی را به خود اختصاص داده است، تعدیلات
ساختار سرمایه شرکتها را هزینه بر میداند. بر اساس این نظریه می توان بیان نمود که شرکت ها در مواجه با هزینه های تعدیل متفاوت، ممکن است مسیرهای مختلفی را به سمت
ساختار سرمایه هدفشان انتخاب کنند ، چرا که یکی از مهمترین وظایف مدیران مالی انتخاب
ساختار سرمایه شرکت به گونه ای بهینه است . تصمیماتی که درمورد ساختارسرمایه گرفته می شوند سود و هزینه های مالی تامین بدهی را متعادل می کنند و باعث افزایش ارزش شرکت می شوند که بازتابی از تجربه بالای مدیران است و همچنین هرچه مقدار سرعت تعدیل برآورد شده بیشتر باشد، نشان دهنده با اهمیت بودن اهرم هدف در تصمیمات
ساختار سرمایه است.