کاهش درد و رنج، و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت از زمان آغاز آفرینش، دغدغه انسان بوده است. از آن زمان تا به حال دیدگاه های مختلفی برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت مطرح شده است. ادیان الهی هم یکی از مهمترین اهدافشان همین بوده و در همین راستا نازل شده اند . یکی از این دیدگاه ها، معروف به پروژه عقلانیت و معنویت است که آرامش و سعادت را در گرو جمع میان عقلانیت و معنویت میداند. این نظریه با تبیین چیستی
رنج به سراغ راه درمان آن میرود. راه هایی که با بسیاری از آموزه های دینی و گاهی با اصل دین مخالفت صریح دارد. این مقاله با روش کتابخانه ای و تحلیلی در قالب سوالاتی واحد نظر دو دیدگاه معنویت مدرن و اسلام را به صورت تطبیقی بررسی کرده است. اسلام منشا اصلی رنجها را نافرمانی از اوامر الهی و رشد استعدادهای انسان می داند و راهکارهای کارآمدی را مطرح کرده است که برخی از سنخ اندیشه اند و برخی از سنخ رفتار. اما معنویت مدرن علت اصلی رنجها را این میداند که انسان نتوانسته عقلانیت و معنویت را در درون خود جمع کند و راهکارهایی از سنخ باور و احساس و رفتار را مطرح می کند. اما ایشان با نسبیت معرفت شناختی، رد کردن دین، قطع کردن ارتباط انسان با خدای متشخص ابراهیمی، و در نهایت عدم توجیه برخی
رنج ها، بزرگترین ضربه را به معنویت و آرامش انسان ها وارد کرده اند.