اخلاق را مجموعه ای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کرده اند که به صورت اعمال ورفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی می شود، بروز ظاهری پیدا می کند و بدین سببگفته میشود که اخلاق را از راه آثارش می توان تعریف کرد. پیچیده تر شدن روزافزونسازمانها و افزایش میزان کارهای غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرمسئولانه در محیطهای کاری،توجه مدیران و صاحبنظران را به بحث اخلاق کار،
مدیریت اخلاق و رفتارها معطوف ساختهاست. برنامه های اخلاق به سازمانها کمک میکنند تا بتوانند در شرایط آشفته عملکرد اخلاقیخود را حفظ کنند. اخلاق یکی از زمینه های علمی مدیریت به شمار می رود که دارایرویکردی برنامه ای و چندین ابزار عملی است. مطالعات انجام شده نشان میدهند سه دستهاز فاکتورها بر رفتار اخلاقی در سازمان، تاثیر دارند. دسته اول، فاکتورهای سطح کلان(محیط) هستند که شامل فرهنگ، اقتصاد، محیط سیاسی، تکنولوژی، مذهب و قانون می-شوند. دسته دوم، فاکتورهای سطح میانی (سازمان) هستند که شامل نظام رقابت، نظامپاداش، اصول رفتاری، خصوصیات شغلی میباشند. دسته سوم نیز فاکتورهای سطح خردفردی( میباشند که شامل نحوه نگرش فرد به خوب یا بد بودن یک رفتار خاص، قدرتنفس، مرکز کنترل، وابستگی میدانی، دموگرافی، تربیت خانوادگی )تاثیر والدین(، ارزشها وباورهای فرد، میگردند. تعهد سازمانی یکی از موضوعات بسیار مهم در تحقیقات سازمانی بهشمار می آید که می تواند هم از جنبه تئوریک و هم از جنبه عملی مورد استفاده قرارگیرد،سازمانها به ایجاد محیطهایی کاری با تعهد بالا برای پرسنل خود علاقه مند هستند،زیراتحقیقات نشان داده است که باتعهد سازمانی بالا سازمانها به نتایج ارزشمندی از قبیل کاهشتغییر وتبدیل، بالارفتن انگیزش کارکنان، افزایش حمایت سازمانی و بهبود سطح رفتارها و...دست خواهند یافت.