تعیینات اجتماعی فقه و قانون

Publish Year: 1396
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 50

This Paper With 24 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_QJRL-5-17_003

تاریخ نمایه سازی: 11 آذر 1402

Abstract:

یکی از موضوع های هستی شناختی علم جامعه شناسی، بررسی هستی جامعه یا واقعیت اجتماعی است. در بخش معرفت شناسی علم جامعه شناسی این پرسش مطرح است که برای شناخت جامعه، چه چیز آن باید شناخته شود. در پاسخ به این پرسش به طورکلی می توان گفت واقعیت اجتماعی. اما واقعیت اجتماعی چیست؟ برای شناخت جامعه باید مبنا یا مبانی خاصی به عنوان واقعیت اجتماعی در نظر گرفت و براساس تلقی از آن مبانی و واقعیت اجتماعی به تولید نظریه اجتماعی دست زد. ازاین رو می توان این سوال را مطرح کرد که چه چیزی مبنای شناخت جامعه یا هستی اجتماعی در نظریه ها و رویکردهای جامعه شناختی است و چه چیزی واقعیت اجتماعی را در این نظریه ها و رویکردها تشکیل می دهد که باید شناخته شود. در آثار مختلف جامعه شناسی کلاسیک حداقل پنج مبنا برای شناخت واقعیت اجتماعی بیان شده که اساس تئوری پردازی های کلاسیک قرار گرفته است: الف) نظم و نظام، اساس واقعیت اجتماعی در نظریه کارکرد گرایی است. طبق این مبنا نظم، نظام یا الگوی ثابت ازپیش موجود مبنای شناخت جامعه و واقعیت اجتماعی است که اساس نظریه کارکردگرایی را تشکیل می دهد. ب) ساختار که مبنای واقعیت اجتماعی در نظریه ساختارگرایی است. ج) تضاد به عنوان واقعیت اجتماعی در نظریه تضاد مطرح است که در نظریه های مارکسیستی، به عنوان مبنای شناخت جامعه و اساس نظریه تضادگرایی، به معنای عام کلمه (نه لزوما به معنای مارکسیستی آن) است که توسط ساختارهای اساسی و مخفی اجتماع ایجاد می شود. د) روابط و مناسبات تولید که یکی دیگر از مبناهای نظریه های تضاد برای شناخت جامعه است. ه) کنش که مبنا و اساس نظریه های کنش متقابل است. گفتنی است که هیچ یک از نظریه های برآمده از مبانی فوق، دیگر مبناها را به عنوان واقعیت اجتماعی رد نمی کنند؛ بلکه اختلاف آنها بر سر این است که مبنا و زیربنای شناخت جامعه کدام یک از این واقعیت های اجتماعی است. در این مقاله ضمن بررسی واقعیت اجتماعی براساس پارادایم اسلامی علوم و نظریه اجتماعی ارتباط، رابطه واقعیت اجتماعی (طبق تعریف نظریه ارتباط اجتماعی) با فقه و نقش قانون و قانونگذاری در این باره، و نیز رابطه واقعیت اجتماعی و علم فقه براساس مدل های جامعه شناسی معرفت بررسی می شود. ازآنجاکه علم فقه فاقد موضوع شناسی است و صرفا بیان احکام است، برای انطباق احکام فقهی بر واقعیت های اجتماعی نیازمند قانونگذاری هستیم.

Authors