از ابتدای انقلاب صنعتی تاکنون، پارادایم های مختلفی برای مطالعه مدیریت ظهور کرده اند که هدف اصلی آن ها تبیین وظایف یک مدیر در سازمان بوده است. اگرچه هر رویکرد به مدیریت پس از مدتی با تغییراتی مواجه شده و در نهایت پارادایم جدیدی ظهور نموده است، آنچه عملا در سازمان ها جریان دارد، ترکیبی از همه این رویکردها در سطوح مختلف است. از سوی دیگر، مدیریت مبتنی بر آموزه های اسلام که با هدفی متفاوت اما با ابزارهای علمی و عقلانی مشابه شکل می گیرد، رویکردی فرامکتبی داشته و با بهره گیری از آموزه های گوناگون این مکاتب، اهداف والای الهی خود را تبیین می نماید. در این مقاله با مروری بر مهم ترین مفاهیم موجود در مکاتب کلاسیک، نئوکلاسیک،
مدرن و
پسامدرن و بررسی ماهیت وظایف مدیر اسلامی در مطالعات مربوط به این حوزه، مطالعه ای تطبیقی موضوعی میان مدیریت اسلامی و مدیریت در مکاتب مختلف علمی صورت گرفته است. این پژوهش بین می کند که مدیر اسلامی درصدر فعالیت های خود، وظیفه جاری سازی ارزش های اسلامی را در سازمان دارد و در سطح تعیین منافع، هر دو بعد مادی و معنوی را در نظر می گیرد. سپس مدی اسلامی موظف است تا در حد مسائل فنی از اصول علمی و دقیق مدیریتی بهره ببرد، در سطح مسائل رفتاری به کرامت انسانی تاکید نماید و در موضوع حل مسئله، با توجه به شرایط محیطی و براساس اقتضائات زمان تصمیم بگیرد.