از آنجایی که قانون همواره با صراحت بیان نمی شود ؛ گاه مقنن در مورد قوانین عادی به دلیل گزینش واژه های فاقد تعریف مشخص و حد منطقی و یا تنگناهای ناشی از رعایت نگرش های متفاوت فراکسیون مجلس و یا دلایل دیگر برای تایید انشا مناسب و فصیح قانون به مشکل بر می خورد و به ناچار چاره ای جز تفسیر
قانون اساسی وجود ندارد .تفسیر
قانون اساسی را می توان به دو روش منشاگرا و غیر منشا گرا تقسیم بندی نمود ، مهمترین نظر روش منشا گرا پیدا کردن معنایی که در قانون وجود دارد و به ظاهر نمی توان آن را استنباط کرد می باشد که البته با تکیه بر متن قانون و یا قصد قانونگذار و نیت وی می باشد. . اما نظریات غیر منشا گرا هدف از تفسیر
قانون اساسی را صرفا پیدا کردن قصد و نیت قانونگذار نمی داند و برای مفسر نقشی خلاقانه و سازنده ایجاد می نماید . یکی از وظایفی که به عهده
شورای نگهبان قرار داده شده است تفسیر
قانون اساسی می باشد.
شورای نگهبان در تفسیر
قانون اساسی به عنوان مرجع تفسیر نقش خطیری را بر عهده دارد . در این پژوهش سعی بر آن است ضمن توضیح ضرورت تفسیر
قانون اساسی به این موضوع پرداخته شود که
شورای نگهبان برای تفسیر
قانون اساسی چه تمهیداتی اندیشیده و چگونه عمل می نماید . بنابراین پس از مطالعه و جمع آوری اطلاعات مطالب به روش توصیفی _ تحلیلی می توان به این نتیجه رسید که
شورای نگهبان ضوابط و مقررات خاصی را به صورت آیین نامه های داخلی تنظیم نموده که شامل چهار مرحله ، نیاز به تفسیر ،
استفساریه ، انجام تفسیر و انتشار تفسیر می باشد .