در عصر کنونی تحولات شگرف دانش مدیریت وجود نظام ارزیابی را اجتناب ناپذیر کرده است؛ به گونه ای که فقدان نظام ارزیابی در ابعاد مختلف یک سازمان اعم از ارزیابی در استفاده از منابع و امکانات کارکنان اهداف و استراتژیها را به عنوان یکی از علائم بیماریهای آن سازمان قلمداد کنند. در این پژوهش به بررسی الزامات اخلاقی ناظر بر ارزشیابی عملکرد فردی و سازمانی و دولتی پرداخته شده است که به صورت مروری مقالات مختلف در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته و بر اساس نتایج آنها استنباطهایی در این زمینه ارائه گردیده است. بر اساس نتایج بررسی ها مباحث ارزیابی عملکرد را میتوان از زوایای متفاوتی مورد بررسی قرار داد دو دیدگاه اساسی سنتی و نو در این باره وجود دارد. دیدگاه سنتی قضاوت و یادآوری عملکرد و کنترل ارزیابی شونده را هدف قرار داده و سبک دستوری دارد این دیدگاه تنها معطوف به عملکرد دوره زمانی گذشته است و با مقتضیات گذشته نیز شکل گرفته است. دیدگاه نو آموزش رشد و توسعه ظرفیت های ارزیابی شونده بهبود و بهسازی افراد و سازمان و عملکرد آن ارائه خدمات مشاوره ای و مشارکت عمومی ذی نفعان ایجاد انگیزش و مسوولیت پذیری برای بهبود کیفیت و بهینه سازی فعالیتها و عملیات را هدف قرار داده و مبنای آن را شناسایی نقاط ضعف و قوت و تعالی سازمانی تشکیل میدهد خاستگاه این دیدگاه مقتضیات معاصر بوده و به ارزیابی سیستمی عملکرد با استفاده از تکنیکها و روشهای مدرن توسعه پیدا میکند حوزه تحت پوشش اندازه گیری عملکرد میتواند سطح کلان یک سازمان یک واحد یک فرایند و کارکنان باشد.