مفهوم شکاف در علوم اجتماعی به شرایطی در جامعه اشاره دارد که در آن گروه های اجتماعی مختلف بر سر ارزش ها، باورها، شیوه های زندگی و یا منافع گوناگون به قطب های متمایز و آشتی ناپذیر دارای هویت و آگاهی گروهی متمایز تقسیم شوند. وجود تفاوت ها در یک جامعه امری طبیعی است اما برخی سیاست ها مانند آنچه در قالب انقلاب سفید در در واکنش به جامعه پرتنش ایران اجرا شد، موجب شکل گیری چرخه ای از ایجاد
شکاف های اجتماعی و برخورد با آن ها شد. به دنبال نقطه عطف درآمدی ناشی از فروش نفت که در اوایل دهه ۵۰ به وجود آمد و در پی آن شیوه مدرنیزاسیونی که درپیش گرفته شد، جامعه ایران روز به روز با شکاف های جدیدی رو به رو گشت که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند. نوشتار حاضر به شکل تحلیلی تاریخی و با بهره گیری از طیف نظریاتی مانند نظریه شکاف » بارتولینی و مایر« ، » کرایس « ، نظریه تحول فرهنگی »اینگلهارت« و سایر موارد مرتبط ، به چگونگی بروز و تاثیرات
شکاف های اجتماعی در دوره
پهلوی دوم می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که تصمیمات دولت به دلیل عدم درک و یا بی توجهی به پیامدهای آن، موجب تعمیق شکاف های ساختاری از جمله نوع طبقاتی شده است که این موضوع در کنار واکنش فرهنگی جامعه به مدرن سازی تحمیل شده در قالب یک شکاف نگرشی و نیز سازمان یابی گروه های مخالف حکومت پهلوی ، درنهایت به ایجاد
شکاف سیاسی در نیمه دهه ۵۰ و تحولات بزرگ اجتماعی منجر شده است .