دانش سنتی مردمان به ویژه اقوام و محال غالبا گنجینه ای از باورها و روشهای زیسته و کارآمد در بهره گیری و تعامل حفاظت شده با
محیط زیست می باشد. رویکردهای اهمیت بخش به
دانش سنتی به ویژه
دانش سنتی مرتبط با
محیط زیست و توسعه پایدار و تلقی این دانش به عنوان یک سرمایه معنوی و مادی موجب شده تا ضرورتها، ظرفیت ها و پرداخت های حقوقی و تقنینی آن در کانون توجه فعالان حوزه
دانش سنتی قرار گیرد. در این راستا پرسش بنیادین مقاله حاضر این است که آیا
دانش سنتی محیط زیست و
محیط زیست گرا، ضرورت و ظرفیت تحلیل حقوقی و تبیین تقنینی را دارد و تاکنون چه اندازه به این ضرورت و ظرفیت پرداخته شده و نکات جدید قابل توجه در پرداخت های بعدی کدامند؟ مقاله حاضر با روش تحلیلی توصیفی به جستجوی پاسخ سوالات مزبور پرداخته و چنین نتیجه گرفته که دانش های سنتی را عمدتا می توان بر دو دو نوع
دانش سنتی محیط زیست و
دانش سنتی محیط زیست گرا تقسیم نمود هرچند که ماهیت و احکام مترتب بر آنها یکسان است . در مورد ماهیت حقوقی
دانش سنتی گرچه نظریه هایمختلفی مطرح شده ولی مقاله حاضر نظریه مال عمومی را برای اولین بار مطرح نموده است . پرداخت مستقل به
دانش سنتی در حقوق ایران صرفا در حد الحاق به برخی کنوانسیونها انجام گرفته که پاسخگوی نیاز حمایتی از آن نیست .