اثر درماندگی آموخته شده بر عملکرد تحصیلی، عزت نفس و اهمالکاری دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری abstract
درماندگی آموخته شده به ناکامی هایی منجرمی شود که کودکان از انجام تکالیف سرباز می زنند. استقامت همراه با تلاش و شکست های مکرر باعث می شود که این مسئله تبدیل به باورهای ذهنی منفی شود. کودکان دارای اختلالات یادگیری بیشترکودکانی هسنتد با کارآمدی پایین که نتیجه شکسته های پی در پی تحصیلی و ازادراک ضعیف آنها ناشی می شود. این پژوهش با هدف اثر
درماندگی آموخته شده در دانش آموزان دارای
اختلال یادگیری انجام شده است. از عوامل اثرگذاردردرماندگی آموخته شده طرز تفکر و دیدگاهی است که به باورهای ذهنی تبدیل شده است. یکی از شاخص های
درماندگی آموخته شده اعتقاد به این است که شکست ها و موفقیت های فرد خارج از کنترل و فارغ از کوشش ها و تلاش های اوست و فرد با کاستی ها و کمبودهایی مواجه است. روش تحقیق در این پژوهش نمونه ای با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شد. دانش آموزان پرسشنامه های درماندگی آموخته شده،
اضطراب امتحان و
اهمالکاری را تکمیل نمودند. همچنین میانگین نمرات آن ها با ملاک
پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. پژوهش ازنوع همبستگی بود وتجزیه و تحلیل داده ها با شاخص های آماری همبستگی و تحلیل مسیر انجام شد. نتایج نشان داد که هریک از متغیرها ی درماندگی آموخته شده،
اضطراب امتحان و
اهمالکاری تحصیلی با
پیشرفت تحصیلی ارتباط منفی معناداری دارند و
درماندگی آموخته شده با
اضطراب امتحان و با
اهمالکاری تحصیلی و همچنین
اهمالکاری تحصیلی با
اضطراب امتحان ارتباط مثبت معنادار دارد. تحلیل مسیر نشان داد
درماندگی آموخته شده دانش آموزان دارای
اختلال یادگیری .(P<%۵ )تاثیر معناداری داشت با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مداخله رفتاردرمانی قادر است سبب کاهش
درماندگی آموخته شده دانش آموزان دارای
اختلال یادگیری شود. لذا معلمان و مراکز آموزشی و درمانی اختلالات یادگیری می توانند از این روش استفاده کنند.