انسان دارای ابعاد شناختی عاطفی و رفتاری است. هر یک از این ابعاد در جای خود مهماند و با این که با هم متفاوت اند اما بر یکدیگر موثر و در ارتباط اند. این ابعاد قابلیت رشد و شکوفایی دارند بنابراین لازم است تا در جهت شکوفایی شان تربیت شوند و به کمال برسند. دین اسلام نیز با در نظر گرفتن این ابعاد به تربیت افراد می پردازد و از هیچ کدام غافل نمی شود. آموزش های دین اسلام سه بخش کلی دارد که شامل اعتقادات اخلاقیات و احکام است. اعتقادات خود دارای اصول و فروعی هست که پنج اصل آن در اولویت قرار دارد و اعتقاد به آنها واجب است. این اصول توحید عدل نبوت امامت و معاد هستند که لازمه و مقدمه ی پذیرش فروع دین می باشند. توجه به اخلاق در دین اسلام بسیار زیاد است. چراکه با اخلاق است که زندگی برای فرد و اجتماع زیبا می شود. جامعه ای که افراد در آن مسئولیت خود را نمی شناسند نسبت به یکدیگر مهربانی ندارند هر کس به فکر منافع و لذت های خود است و عدالت را رعایت نمی کنند جامعه ای دینی نیست. در چنین جامعه ای پیشرفتهای فردی و اجتماعی رخ نخواهد داد. اخلاق دینی و عمل به دستورات خداوند به صورت صحیح و پایدار نشان دهنده ی ایمان استوار است و جامعه را پویا میکند و عدالت را در تمام جوانب به ارمغان می آورد. اعمال عبادی در واقع ظواهر دین هستند و نمایانگر باطن زیبای دین تربیت دینی انسان با توجه به ابعاد شناختی عاطفی و رفتاری اش میسر است. با توجه به بعد شناختی می توان به آموزش افراد پرداخت و اطلاعات و آگاهی های آنان را در رابطه با اصول اعتقادی اخلاقی و احکام و کلیات قواعد آنها بالا برد. شناخت نیز دارای مراحل و درجاتی است. حفظ کردن معارف دینی به تربیت دینی منجر نمی شود؛ آنچه در مراحل اولیه مهم است فهم معارف و توانایی کاربرد عملی آنها در زندگی است. با توجه به بعد عاطفی میتوان با برانگیختن احساسات و عواطف افراد انگیزه ی عمل را در آنان ایجاد کرد. آنگاه بعد رفتاری خود را نشان می دهد و فرد در میدان عمل فضایل اخلاقی را در خود پرورش داده و به احکام دین پایبند میشود. اینجاست که به غایت کمال خود رسیده و بنده ی مطبع پروردگار می شود که این همان هدف تربیت دینی است