انزوا و هویت : تحلیل تشابه در حس بیگانگی درونی و بحران هویت قهرمانان داستان در دو اثر “بوف کور“ صادق هدایت و “مسخ “ فرانتس کافکا (با تکیه بر تحلیل ولادیمیر ناباکوف)

این مقاله به بررسی و تحلیل روانشناختی تشابهات حالات شخصیتی و بحرانهای هویت قهرمانان داستان در دو رمان ”بوف کور( The Blind Owl)” اثر صادق هدایت و ”مسخ Die )” (Verwandlung اثر فرانتس کافکا (Franz Kafka) با تکیه بر دیدگاه و تحلیل ولادیمیر ناباکوف((Vladimir Nabokov می پردازد. رمان ”مسخ ” از فرانتس کافکا که در سال ۱۹۱۵ میلادی و به زبان آلمانی نوشته شده است ، داستان زندگی قهرمانی را روایت می کند که روزی از خواب برخواسته و به یک حشره تبدیل می شود که این تغییر ناگهانی تمام زندگی وی و روابط فرد با خود و خانوادهاش را تحت تاثیر قرار می دهد و وی با بحرانهای شخصیتی و روانشناختی مواجه می سازد. در مقابل در رمان ”بوف کور” از صادق هدایت که در سال ۱۹۳۶ میلادی به زبان فارسی نوشته شده است . این کتاب داستان قهرمانی را روایت می کند در لایه های ضخیمی از جنون و توهم همواره در تلاش برای فهم واقعیت و درک کشمکش های روانی دنیای درون خود است . این مقاله به تحلیل و بررسی تشابهات بحرانهای وجودی و شخصیتی دو قهرمان می پردازد که همواره تحت تاثیر حوادث و شرایط ، دچار انزوا و بیگانگی در دنیای درون شده اند.

انزوا و هویت : تحلیل تشابه در حس بیگانگی درونی و بحران هویت قهرمانان داستان در دو اثر “بوف کور“ صادق هدایت و “مسخ “ فرانتس کافکا (با تکیه بر تحلیل ولادیمیر ناباکوف) Keywords:

بوف کور” صادق هدایت , ”مسخ ” فرانتس کافکا , گفتمان ولادیمیر ناباکوف , انزوا طلبی در داستان , بحران هویت در داستان.