عدالت یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه سیاسی و اجتماعی است که اندیشمندان مختلف در طول تاریخ بهآن پرداخته اند.
جان رالز و
ابن خلدون دو متفکر برجسته ای هستند که هر یک به نحوی به این مفهوم پرداختهاند. پژوهش حاضر در پی بررسی مفهوم
عدالت از دیدگاه
جان رالز و
ابن خلدون است. برای این منظور، ابتدانظریه
عدالت به عنوان انصاف
جان رالز که بر مبنای اصول اساسی چون آزادی و برابری استوار است، بررسی میشود. سپس، دیدگاه
ابن خلدون که
عدالت را به عنوان یکی از اصول اساسی برای تحقق نظم اجتماعی و پایداریدولت ها معرفی می کند، تحلیل می گردد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در حالی که هر دو متفکر به اهمیتعدالت در جوامع انسانی تاکید دارند، تفاوتهای مهمی در تعریف، مولفه ها و روش های دستیابی به
عدالت وسعادت بین آن ها وجود دارد و نظریه
ابن خلدون با توجه به زمینه ها و دلایل اجتماعی و تاریخی خاص خود،قابلیت بهتری برای تبیین
عدالت اجتماعی و تبدیل شدن به یک الگوی عملی در مقوله
عدالت را دارد. این تفاوتها نه تنها به تفاوت های فرهنگی و تاریخی باز می گردد، بلکه به رویکرد های فلسفی و نظری هر یک از اینمتفکران نیز مرتبط است. این مقاله با ارائه تحلیلی جامع، به فهم عمیق تر و گسترش دیدگاه های نظری و عملیدر حوزه
عدالت و فلسفه سیاسی کمک می کند و همچنین به آشکارتر شدن نقش
عدالت در تحولات اجتماعیو سیاسی منجر می شود از این رو می تواند به عنوان منبعی برای مطالعات تطبیقی در حوزه اندیشه سیاسیمورد استفاده قرار گیرد.