هوش مصنوعی یکی از شاخه های مهم تحول دیجیتال است که به نحو گسترده ای با عرصه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و آموزشی در هم تنیده شده است؛ و دولت و شرکت ها در سراسر جهان در تالشند خود را به قطار تحولات دیجیتالی برسانند، در این میان
آموزش و پرورش به عنوان یکی از عوامل این سیستم در حال تغییر، تاثیر می پذیرد. در همین راستا تحقیق حاضر با هدف تحلیل اهمیت - عملکرد
هوش مصنوعی در
آموزش و پرورش سعی داشته است، به روش آمیخته(کیفی - کمی)؛ ضمن بررسی جنبه های مختلف (مثبت و منفی)
هوش مصنوعی در
آموزش و پرورش از دیدگاه خبرگان، مبادرت به استخراج مضامین اولیه، سازمان یافته و سپس طراحی مدل مفهومی به روش کیفی(گراند تئوری) و همچنین برازش آن با بهره گیری از مدل کمی اهمیت-عملکرد (IPA)، جهت تعیین اولویت های توجه و ارتقاء عملکرد
هوش مصنوعی در
آموزش و پرورش کند. یافته های تحقیق حاضر بیانگر ۱۱۱ مفهوم اولیه در ۱۷ مضمون پایه و ۵ مضمون سازمان یافته بوده، و برازش مدل نمودار بیشترین تاکید بر نواحی تمرکز و ادامه روند بوده است. نتایج تحقیق نشان داده است که از برازش ۱۲ راهبرد شناسایی شده
هوش مصنوعی در آموزش و پرورش، بیشترین تمرکز بر (جایگزین
هوش مصنوعی در مشاغل پر تکرار و عدم نیاز به مهارت، اولویت به زیرساخت های هوش مصنوعی، تلفیق
هوش مصنوعی با روابط چهره به چهره جهت شناخت بهتر استعدادها، درک احساس و خالقیت دانش آموزان جهت بهره وری بهتر ) بوده است.