هنر در ذات خود، امری فرهنگی است. امور فرهنگی را از دو جهت می توان مورد بررسی قرار داد؛ اول به عنوان یک عنصر فرهنگی که در یکی از لایه های
فرهنگ قرار می گیرد و دوم به عنوان عنصر بازتاب دهنده
فرهنگ که الجرم در تمامی لایه های
فرهنگ از تمایلات فطری و باورها گرفته تا نمادها و رفتارها، حضور دارد. بخش مهمی از حضور
آثار هنری در عرصه فرهنگ، به نمادسازی برای ارزش ها و باورها و برجسته سازی آنها در اذهان عموم جامعه اختصاص می یابد. دلیل این امر این است که هنر در ذات خود، امری جلوه گر و نمایشی است. این توصیف شامل تمامی هنرها اعم از هنرهای کالمی، تصویری، تجسمی، مفهومی و... می شود. از طرفی، برخی از
آثار هنری که بازتاب دهنده تمدن ها و
فرهنگ های منحط گذشته است نیز، از این قاعده مستثنی نیست و علی رغم اینکه گویای انحطاط در آن
فرهنگ ها و تمدن هاست، اما در
فرهنگ جامعه اسلامی نیز قابلیت اثرگذاری فرهنگی است؛ بدین معنا که برخی از آنها مایه عبرت و برخی گویای نتایج غلط
فرهنگ های گذشته در باورها و ارزش هاست و جامعه فعلی با مواجهه با آن، نه تنها دچار انحطاط نمی شود، بلکه با عبرت گیری از آن، در مسیر رشد و تعالی قرار می گیرد. با این توصیف، فرضیه این مقاله بر این استوار است که از منظر
فقه و با بهره گیری از دو قاعده فقهی «وجوب تعظیم شعائر» حرمت اهانت به مقدسات و حفظ
آثار هنری چه آثار تولیدشده در گذشته و چه
آثار هنری فعلی، نه تنها امری پسندیده، که در برخی موارد امری واجب است و این آثار باید به دقت مورد مراقبت و نگهداری قرار گیرند. برای اثبات این فرضیه، ابتدا برخی از مفاهیم اصلی تبیین شده، سپس دو قاعده لزوم تعظیم شعائر و حرمت اهانت به مقدسات و ادله آنها مورد واکاوی قرار خواهد گرفت و در نهایت، قواعد مذکور بر حفظ
آثار هنری تطبیق خواهد شد.