عنصر روانی، به عنوان یکی از ارکان بنیادین جرم، نقشی بی بدیل در تکوین و استقرار
مسئولیت کیفری ایفا می نماید. در تمامی نظام های حقوقی، تحقق جرم مشروط به هم نشینی سه عنصر قانونی، مادی و روانی است که ارتباط و هم زمانی این عناصر، به ویژه در فرآیند احراز مسئولیت کیفری، از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. در نظام کیفری ایران،
عنصر روانی در پرتو مفاهیمی همچون سوءنیت عام و خاص،
قابلیت انتساب و قصد مجرمانه تفسیر می شود و در فرایند اثبات مسئولیت کیفری، نقش محوری ایفا می کند. از مسائل اساسی در این حوزه،
تقارن زمانی میان عناصر مادی و روانی جرم است، به این معنا که حضور صرف این دو عنصر کفایت نمی کند، بلکه تحقق هم زمان آن ها شرطی ضروری برای وقوع جرم و ایجاد
مسئولیت کیفری است. این مهم، به ویژه در جرایم مستمر و ترک فعل، چالش های قابل توجهی را در رویه های قضایی پدید آورده است. در برخی نظام های حقوقی، از جمله حقوق کیفری بین المللی، پیچیدگی های ذاتی عنصر روانی، موجب تشتت آرا و بروز اختلافات جدی شده است؛ به ویژه در جرایم سنگینی نظیر نسل کشی و جنایات علیه بشریت، اثبات سوءنیت خاص و انتساب قصد مجرمانه به مرتکب از دشواری های خاصی برخوردار است. ماده ۰۳ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی تلاش کرده است تا با ارائه چارچوبی مدون، این دشواری ها را تا حدی برطرف نماید. در این مقاله، جایگاه
عنصر روانی در فرایند تحقق جرم و
مسئولیت کیفری مورد واکاوی قرار گرفته و تاثیر این عنصر بر
تقارن زمانی عناصر جرم و چالش های تفسیری آن در نظام های ملی و بین المللی تحلیل و بررسی شده است.