وقتی که فردی به دوره ای از زندگی یا اتفاقی در گذشته می اندیشد، احساس تلخ حسرت، غم و اندوه می کند که در اصطلاح به آن »نوستالژی « گفته می شود. به عبارت سادهتر حسرت و دلتنگی نسبت به روزهای خوب گذشته و شوق بازگشتن به آن روزهای شیرین ،
نوستالژی نامیده می شود که این اصطلاح از علم روانشناسی و با ریشه ای یونانی وارد ادبیات شده است .
نوستالژی یکی از مضامین و موضوعات مهم در ادبیات فارسی به ویژه در
شعر معاصر به شمار می رود.
بیژن کلکی از شاعران نه چندان نامآشنای معاصر است که در سرودههای او با جلوههایی از مضامین نوستالژیک روبه رو می شویم و گویی شاعر قصد دارد تا با استفاده از این مفاهیم ، کلام خود را گیراتر و اثرگذارتر کند تا در ذهن مخاطب بیشتر باقی بماند. حسرت بر گذشته ، یاد روزهای جوانی ، دوری از معشوق، نداشتن فرزند و... از موضوعاتی نوستالژیک است که در شعر کلکی به چشم می آید. این پژوهش با هدف بررسی و بازتاب اشکال
نوستالژی در شعر
بیژن کلکی به روش توصیفی و تحلیلی و به روش کتابخانه ای تنظیم شده و به نگارش درآمده است . از آنجا که
بیژن کلکی و شعر او برای بسیاری ناشناخته است پیش از وارد شدن به بحث اصلی در این پژوهش ، زندگی نامه مختصری از این شاعر معاصر آورده خواهد شد.