پیام و پاسخی که گفتمانهای ادب فارسی و آموزههای عرفانی برای انسان معاصر در بر دارد، از جمله مسائلی است که طرح آن ضروری به نظر می رسد. علت آن را از یک سو، می توان بحرانهایی دانست که همواره بوده و هست ؛ روزمرگی ، سطحی گرایی و عادتگرایی ها و ... که انسانها را از اصل خویش دور کرده و به نارضایتی و اضطراب و حس گمگشتگی رسانده است و از سوی دیگر، آموزههای عرفانی در ادبیات به بیان مفاهیمی جهانشمول چون همین دغدغه ها و دردهای مشترک پرداخته است و از آن جا که ندای فطرت بشری در بیانی دلپذیر جلوه گر گشته است ، می تواند مرهمی بر همین دردها باشد. نوشتار حاضر در صدد است عوامل مقبولیت و جهانی شدن ادب عرفانی فارسی ، نمودها و فایدههای آن را بیابد. در جست وجوی عوامل جهانی شدن ادبیات فارسی مواردی چون ماهیت و عناصر مطرح شده در آنها، سنخ مخاطبان و گویندگان این آثار،گرایش هایی چون میل به جاودانگی و آرامش ، دیدگاه وحدتگرایانه عارفان و خاستگاه مشترک آنها در ادیان مختلف در پرتو وحی و نظریه ناخودآگاه جمعی یونگ ، به نظر می آید که نقش تعیین کنندهای داشته اند. علاوه بر این که به شکل هنرمندانه ای نیز ارائه شده اند.