انتقال
خلافت عباسی به بغداد مرحله ای دگرگون کننده در تاریخ سیاسی و فرهنگی جهان اسلام بود که پیامدهای عمیقی برای جامعه ایران داشت. از نظر سیاسی امر انتقال را در بغداد متمرکزتر کرد و خودمختاری مناطق پیرامونی مانند ایران را تضعیف نمود. با این حال، این امر با ظهور سلسله های نیمه خودمختار ایرانی مانند سامانیان و آل بویه که سنگرهای فکری و اجتماعی محلی را حفظ می کردند همراه شد. از نظر فرهنگی، دانشمندان و میراث ایرانی در شکل دهی به تمدن اسلامی نقش مهمی داشتند. در عین حال،
خلافت عباسی تلاش داشت با جذب نخبگان ایرانی و در راس آنها به ویژه در دستگاه کتابت، قضا و اداری، نهاد سیاسی موقت بغداد را تقویت کند. این دوره شاهد تحولات فرهنگی، علمی و اجتماعی اقتصادی صنعتگران را از نظر جذب و در عین حال به دلیل تمایلات سنگین و اجباری فرهنگی اش، برجسته می کند. این دوره رابطه متناقض بین تمرکز سیاسی و شکوفایی فرهنگی را برجسته می کند، زیرا هویت فرهنگی ایرانی ایران را کرد که فرهنگ و رهبری فکری خود را علی رغم راندن سیاسی حفظ کرد. دوران عباسی چارچوب فرهنگی ایرانی را که پس از افول خلافت، تمدن اسلامی را تحت تاثیر قرار داد و نقش ایران را به عنوان سنگ بنای توسعه فرهنگی و فکری تثبیت کرد.