شاهنامه اثری است حماسی که متشکل از عناصر اسطوره ای و تاریخی که در قالب روایت داستانی بیان شده است. آمیختگی اسطوره و تاریخ در
شاهنامه و تحول و دگرگونی داستان های آن تا زمان منظوم شدن به دست فردوسی، پیچیدگی خاصی به ساختار داستان های آن داده است. یکی از این داستان ها که خود یک شاهکار است، داستان
رستم و
پهلوانی های اوست.
رستم در همه دوران
پهلوانی شاهنامه را بر محور وجود او می چرخد.
رستم که زندگی اش با آن همه افسانه درآمیخته است، وجودش هرگز از یک انسان عادی و خاکی جدا نمی شود. او مانند یک فرد عادی، دارای گوشت، پوست و استخوان و به همراه ضعف ها و توانایی های انسانی که فره ایزدی همراه اوست. در
شاهنامه با کاربرد شیوه گفتگو مخاطب را به طور مستقیم در مسیر رویدادهای داستان قرار می دهد و چهره ای زنده و واقعی از داستان ارائه می کند. رستم، به حکایت حکیم توس، او قبل از این که پهلوان جنگ و حماسه ها باشد، فردی خردمند، خردورز بوده است.
فردوسی نکته ها و اشارات بدیعی از فرزانگی، مهرورزی و صلح جویی های او سراییده است.
رستم آن گونه که در
شاهنامه توصیف شده است، مظهر یک پهلوان بلکه انسانی کامل و آرمانی در ایران باستان است. در این جستار به بررسی
پهلوانی و
هفت خان رستم در
شاهنامه با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای و روش تحلیلی – توصیفی پرداخته شده است.