اگرچه از آغاز پیدایش پدید ه های هنری، سعی بر این بوده است که اصول ثابت و پایداری برای هنر و زیبایی های هنری وضع کنند و حتی در دوره هایی تناسب هندسی معروف به «تقسیم طلایی» را از اسرار زیبایی و سرمشق خوبی برای خلق زیبایی می دانستند(ر.ک. امین- پور، 1384 ،ص 237 ) به گفته فلاسفه هنر، هنر و زیبایی قانون ثابت و پایداری ندارد و اساس آن بر دگرگونی و - به گفته فرمالیستهای روس - هنجارگریزی نهاده شده است هرچند که این تحول و دگرگونی و هنجارگریزی خود تابع هنجار و نظم خاص است.نیما که خود بانی تحول و دگرگونی در شعر فارسی است در این باره اعتقاد دارد که درهنر چیزی به طور مطلق و قطعی وجو د ندارد .(طاهباز،ص 322 ) بر این اساس و به دنبال همین عدم قطعیت است که با تحول سب ک ها و مکت ب های هنری در دور ه های مختلف، معیارهایزیبایی شناسی نیز متحول شده و آنچه در دور ه ای ملاک زیبایی محسوب می شده در دور ه ای دیگر از رونق افتاده و معیارهای تاز ه ای جای آن ها را گرفته است چنان که در شعر فارسی حدود چهار قرن قصیده زیباترین قالب اندیش ه ها و تخیلات و عواطف شاعران بوده ولی پس ازحمله مغول از رونق افتاده و غزل جایگزین آن شده است . ابن رشیق در تحول ملاک و معیارهای زیبایی شناسی در زما ن ها و مکا ن های مختلف می گوید: ارزش های شعری در زما ن ها و مکا ن های مختلف تفاوت دارد . اثری که در زمانی زیباست در زمانی دیگر زیبا نیست و آنچهنزد اهل سرزمینی پسندیده است به چشم مردمان دیگر ناپسند م ی آید، تنها شاعران بزرگند که به دلیل رعایت اعتدال و کمال هنری همه زمان ها و مکا ن ها را تسخیر می کنند .(ابن رشیق قیروانی، ص 58 ؛ نقل از امین پور، 1384 ، ص 78)