انسان طبق ویژگی های طبیعی خود، تنها می تواند با تعداد محدودی از انسانها و اندازه خاصی از فضا ارتباط برقرار کند. این اندازه در تجربه ایرانیان، منجر به شکل گیری
محله های نیمه مستقل با قواره های خاص شده است.
محله ایرانی از هماهنگی میان طبیعت، انسان و نیازهای وی حاصل می شد و بواسطه آن زمینه های مشارکت و حیات شهروندی، شکل گیری و توسعه مفهوم جامعه فراهم می گردید. احساس تعلق به مکان و پیوند هویتمند با محیط، نتیجه زندگی در چنین قلمرویی بوده که در شهر امروزی از میان رفته است. تحقیق حاضر درصدد اثبات این نکته است که تکرار فعالیتها، رفتارها و
آیین های منبعث از ذهنیت و هویت شهروندان در فضای محلات ایرانی، می تواند گامی موثر در احیای محیط کالبدی و بالتبع هویت اجتماعی آنها در مفهوم سنتی آن باشد. سوالات این تحقیق آن است که: در برخورد با عوامل و معیارهای شکل گیری یک محله، میزان تاثیر الگوهای فضایی کالبدی برخاسته از ذهنیات،
آیین ها و باورها چگونه است؟ و آیا حفظ و ارتقا ساختارهای کالبدی شکل گرفته بر پایه ذهنیات، موجب دوام ارتباطات اجتماعی و در نتیجه آن تداوم مفهوم
محله در شهرهای امروزی خواهد شد؟ تلاش جهت پاسخگویی به سوالات فوق و تشریح تاثیرات کالبدی فضایی بر حفظ مفهوم محله، موضوع اصلی و محوری تحقیق حاضر را تشکیل میدهد. استدلال این تحقیق این است که اگر بتوان پاسخ هایی مناسب و قانع کننده برای پرسشهای فوق یافت، آنگاه می توان انتظار داشت که در زمینه توسعه زندگی محلهای و در نتیجه انسجام و یکپارچگی ساخت فضایی شهر، گام های موثرتری برداشت. فرضیه تحقیق: ساختار کالبدی در محلات کهن شهری بر مبنای الگویی خاص شکل می گرفته که نمایانگر ذهنیت شهروندان و برخاسته از اعتقادات، باورها و نیازهای طبیعی و روانی آنها بودهاست. با حفظ و تداوم این الگوهای ذهنی در محلات تاریخی، تماس های انسانی و ارتباطات اجتماعی بخودیخود پر رنگتر شده و در نتیجه آن، مفهوم
محله در ساختار شهرها ابقا و احیا خواهد شد.