از دیر باز بشر برای برقراری نظم و امنیت در جامعه تلاش نموده که با توسل به شیوهای گوناگون از بروز جرایم جلوگیری کند ،در همین راستا نسل نوینی از تدابیر پیشگیرنده کیفری و غیر کیفری مطرح شده است. گاهی
پیشگیری از جرم از طریق جرم انگاری در قلمرو سیاست جنایی مطرح میشود به گو نه ای که
پیشگیری و سرکوب را نمیتوان از یک دیگر تفکیک نمود .جلوه ای از
پیشگیری از جرم از طریق جرم-انگاری ،جرایم مانع یا بازدارنده می باشد که خاستگاه این جرایم در علوم جرم شناسی فرانسه دیده میشود.در خلق این مفهوم جرم شناسان فرانسوی تمایل به جرم انگاری پاره ای از انحرافات و کج روی اجتماعی با عنوان جرایم مانع یا بازدارنده داشتند.جرایم مانع گونه ای از جرایم است که فی حد نفسه قبح اجتماعی ندارد ولی استمرار آن، فرد را در معرض ارتکاب جرم شدیدترقرار میدهد .
انحراف انگاری در راستای تحقق هدف
پیشگیری از وقوع جرایم شدید یک تدبیر سیاست جنایی است که اگرچه در برخی جرایم میتواند موثر ومفید واقع شود اما درموضع های دیگر نتیجه ای جز تورم قوانین نخواهد داشت و اینجاست که میتوان به سازمان دهی سیاست های ابتکاری و موثرتری درمقایسه با جرم انگاری جرایم مانع روی آورد.چالش وارد براین بحث آن است کارکردهای جرایم مانع چیست آیا تنها کارکرد جرایم مانع
پیشگیری است یا
انحراف انگاری حرکتی به سمت نظامی شدن عدالت کیفری است. به عبارت دیگر این مسأله مطرح میشود که چرا قانون گذاران به جای توسل به ساز و کارهای غیر کیفری ،به جرم انگاری انحرافات و اعمال مقدماتی متوسل میشوند.به عبارت دیگر، جرایم مانع در پرتو اصول جرم انگاری بررسی میشود.