در این مقاله که با عنوان » روانشناسی و
ادبیات « است به ارتباط علم
روان شناسی با آثار ادبی می پردازیم .
روان شناسی و
ادبیات بی شک ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ یکی از این جهت که هر متن ادبی، زاده یک ذهن خلاق و به نوعی یک آفرینش است که از درون و ذهن آفریننده اش برآمده است پس، می تواند منبعث و ملهم و منتج از نفسانیات و ذهنیات و همینطور حالاتروانی نویسنده یا شاعرش باشد . دیگر آن که هر متن ادبی - بویژه داستان - متشکل از قهرمان و دیگر شخصیتها می باشد و بسیاری از منتقدان و حتی سبک شناسان معتقدند که قهرمان اصلی داستان انعکاس و برآیندی از زندگی خود نویسنده است پس در بسیاری از آثار ادبی می توان از طریق اثر، نقبی به زندگی و روان ادیب زد . سدیگر آن که اگر یکی از ویژگی های آثار ادبی را - آنگونه که خواجه نصیر طوسی به درستی گفته است - ایجاد انفعال نفسانی در مخاطب بدانیم تأثیر روانی یک اثر ادبی بر مخاطبانش هم پیوند نزدیک روانشناسی و
ادبیات را نشان می دهد . این پژوهش مختصر نه همه این زوایا بلکه بخشی از آن را با اتکاء به سابقه چنین پژوهش هایی خصوصاً در ایران و عموماً جهان بررسی می کند .