آیا اصطلاحات مکاتب ادبی اروپایی را می توان برای آثارادبی فارسی به کارگرفت؟ abstract
پرسش اصلی این مقاله که عنوان آن را نیز تشکیل می هد ،این است که آیا ما می توانیم اصطلاحات مکاتب ادبی اروپایی را برای آثار ادبی فارسی به کار بگیریم ؟ با توجه به این که هر
یک از مکاتب ادبی ، فرزند
مختصات تاریخی و
عوامل پیدایی ویژه ای هستند که ما در تاریخ و ادبیات خودمان آن را عینا تجربه نکرده ایم ؟ پاس خ منفی ست، اگر بخواهیم مکاتب را در تعریف
و معنا و با در نظر داشتن
مختصات تاریخی اروپایی آن به کار بریم . از سوی دیگر چون برای شناخت و تحلیل و تفسیر متون ادبی فارسی به اصطلاحات فنی نیاز داشته ایم و این
اصطلاحات هم در طول چند دهه کاربرد فراوان در حافظه ی زب ان نشسته و در فرهنگ نقد ادبی فارسی وارد شده اند و نمی شود از کل زبان و فرهنگ نقد ادبی فارسی اخراج شان کرد -
بنابراین می بایست در پی تعریفی غیربومی و فراتر از
مختصات تاریخی و عوامل پیدایش اروپایی آن بود که بتواند معیاری جهانی و تعریفی جوهری و عام از مکاتب ارائه دهد . تعریفی
از
مکتب که بتواند آثار ادبی جهان را شامل شود و از محدوده ی اروپایی آن فراتر رود . به این ترتیب در تعریف تازه ای برای
مکتب – که در این مقاله ارائه شده است -
مکتب نه اصول
نظری و شیوه ی بیان ادبی مورد توافق عده ای شاعر و نویسنده در برهه ا ی از زمان ( تعریف اروپایی آن ) که طرز تلقی خاص هر هنرمند نسبت به هستی ، زندگی ، واقعیت ، حقیقت و ...
است .
مکتب در آن واحد، هم ادراک و فهم هنرمند از جهان و هم بیان زیباشناسانه ی این ادراک حسی ست و ... ( تعریف این مقاله ) . با ارائه ی این تعریف نو می توانیم اصطلا حات مکاتب ادبی
را با توجه به
معنای جوهری اش برای آثار جهانی و طبعا فارسی به کاربریم .