بدون شک یکی از مهم ترین و موثرترین دوران زندگی آدمی، کودکی است ؛ دورانی که شخصیت پایه ریزی و شکل می-گیرد. در این دوران
خواندن نخستین سنگ پایه زندگی اجتماعی
کودک است . باخواندن کتاب و گفتگو پیرامون آن،
کودک تجربیاتی کسب می کند. او یاد می گیرد چگونه سخن بگوید، چگونه نظرش را بیان کند، چگونه به نظر دیگران احترام بگذارد و چگونه بنویسد . اگر درجامعه ای نیازهای کودکان و
خانواده های آنها از حق تقدم برخوردار نیست، باید برای برآوردن آنها کوشید. ابتدا باید از وضع کودکان وخانواده آنها در جامعه ای که در حال تغییر است، آگاه شد . هنگام طرح هد ف ها ،سیاستهای عمومی و عینی آموزشی ، درگیر نمودن
والدین در برنامه ریزی برای کودکان باید از دانش آنها در تغییر الگوهای
خانواده و با توجه به شرایط اقتصادی – اجتماعی، تغییرات تکنولوژی، گرایشها و عقاید جامعه و قانون گذاری استفاده کرد . گسترش این مهارت ها برای
والدین و کودکان با ارزش است. برای راهنمایی کودکان در زمینه
کتابخوانی برداشت های متعددی تهیه گردیده است . این برداشتها شامل الگو قرار دادن، اصلاح رفتار، درک شناختی کودک، و تغییر جهت رفتار است تا او را از خط ردوری از
مطالعه کردن، حفظ کند . آدمی در دوران کودکی به علت عدم شناخت کافی از جهان پیرامون، بیشتر تحت تاًثیر شرایط محیط اطرافش قرارمی گیرد . با این توصیف می توان به نقش
خانواده و محیط های یادگیری چون مدارس در شکل گیری شخصیت
کودک اشاره کرد . در این مقاله ضمن بررسی برخی عوامل بازدارنده
مطالعه در بین کودکان به عوامل تاثیرگذار در ایجاد علاقه به کتاب خوانی ومطالعه اشاره می شود .