پیدایش نظریه های ژیوپولیتیکی قرن حاضر در جهان غرب ، ناشی از فضای سیاسی خاص این دوران است . در اواخر قرن نوزدهم ، جهان شاهد پیشرفتهای فوق العاده ای درخصوص تسلط فیزیکی برجهان بوده است . پایه و اساس این تفکرات را ملل اروپایی بنیان نهاده بودن و سپس آمریکاییها نیز بر آن افزودند . در بحرانهای علمی بود که تفکر ژیوپولیتیکی قرن بیستم متولد شد ، به عبارت دیگر این علم زمانی خود را مطرح کرد که جدال بین طرفداران مادیت و معنویت برای هدایت جامعه ، با بهره گیری از علوم و فنون و تکنیک به اوج خود رسیده بود و دیگر انسانها به عنوان برادر و برابر به یکدیگر نگاه نمی کردند بلکه طبیعت آنان گرایش هجومی پیدا کرده بود و مساله تنازع بقاء شکل می گرفت . بنیان قلمروهاى ژیواستراتژیک در دوران جنگ سرد که بر اساس توان نظامى، فضاى جغرافیایى و گستره ایدیولوژیک بنا شده بود به دلایل فراوان از جمله هزینه بسیار بالاى تسلیحات نظامى و پشتیبانى از کشورهاى اقمار، ظهور انقلاب تکنولوژیک و گسترش ارتباطات، با فرو ریختن دیوار برلین از هم پاشید. در این بین با کاهش نقش مسایل نظامى و ایدیولوژیک، جناح بندیها و رقابتهایى که بین دو ابرقدرت و هم پیمانان آنها بر پایه عامل نظامى تعریف و تفسیر مى شد، سستى گرفت و عوامل انسانى و منابع اقتصادى بعنوان شاخص توسعه و قدرت برتر معرفى گردید. هم اکنون مناطق استراتژیک برپایه میزان تولید ناخالص ملى، منابع انسانى و منابع طبیعى دسته بندى مى شوند. بطور مشخص ملاک قدرت در سده بیست و یکم، توانمندیهاى اقتصادى در سطح بین المللى و کنترل نظام تولید، عرضه و مصرف کالاهاى اقتصادى است. و به همین لحاظ مناطق ژیواستراتژیک منطبق با مناطقى است که منابع سرشار طبیعى بویژه منابع انرژى و نیز تولید ناخالص ملى چشمگیر دارند. بدین لحاظ منطقه خاورمیانه، بویژه حوزه خلیج فارس و دریاى
خزر به علت در اختیار داشتن بیش از 70 درصد منابع تولید انرژى (نفت و گاز)، نقش
ژیواکونومیک ویژه اى در قرن 21 بازى خواهد کرد. جمهورى اسلامى
ایران که بعنوان یک کشور مهم از دید استراتژیک در دوران جنگ سرد مطرح بود، اکنون با عامل اقتصادى (ژیواکونومیک) منطبق شده است. و موقعیت منطقه اى آن در دوران جنگ سرد، به موقعیت ممتاز بین المللى در عرصه جهانى بدل گشته است. این موقعیت استثنایى، جایگزین ناپذیر بوده و نقش محورى در تدوین استراتژیهاى مربوط به منظومه هاى قدرت جهان در سده حاضر خواهد شد. بطورى که
ایران با تسلط طبیعى بر تنگه هرمز و جزایز استراتژیک اطراف آن و همچنین هم مرز بودن با دومین منبع نفت و گاز جهان در شمال، موجب مى گردد جایگاه جمهورى اسلامى
ایران بعنوان یکى از نقش آفرینان اصلى استقرار صلح و ثبات بین المللى در سده بیست و یکم باشد. جمهورى اسلامى
ایران نیز باید به تدوین یک دستور کار ژیوپولیتیکى بپردازد که هم جوابگوى مشکلات و مطالبات منطقه اى و جهانى باشد و هم به نحو بسیار مطلوب برآورنده منافع ملى و تحقق آرمانهاى انقلاب اسلامى باشد. مقدمه کشور جمهورى اسلامى
ایران به لحاظ موقعیت در جنوب غربى آسیا و بخش وسیعى از فلات
ایران را در برمى گیرد. موقعیت خاص
ایران که در مرکز ثقل یکى از بزرگترین شبکه ارتباطى جهان قرار گرفته و همچون پلى اروپا را به خاور دور و کشورهاى آسیاى مرکزى و ماوراء قفقاز را به جنوب وصل مى کند، چنان پر اهمیت است که نقش جغرافیایى حیاتى
ایران به منزله پلى زمینى میان دریاى
خزر و خلیج فارس تلقى مى گردد. از طرفى
ایران سرزمینى است که با توجه به موقعیت جغرافیایى، شرایط طبیعى و ارزشهاى فرهنگى مهد تمدن آسیا و جهان مى باشد و در طى تاریخ پرفراز و نشیب خود، رویدادهاى عظیم و سترگى را پشت سرگذارده که انقلاب شکوهمند اسلامى ارزنده ترین فراز تاریخ
ایران است. وجود ذخایر عظیم انرژى (نفت و گاز)، معادن و منابع طبیعى قابل توجه در کنار موقعیت استراتژیک
ایران توانسته است جایگاهى رفیع و تاحدزیادى بى بدیلى را براى کشورمان در عرصه نظام بین الملل و بویژه در چرخه اقتصاد جهانى بوجود آورد.