در بررسی نمایشنامه های یونان باستان، با سه نمایشنامه نویس بزرگ مواجهیم. آشیلوس(آیسخیلوس)، سوفوکل(سوفوکلس) و اوریپید(اوریپیدس) مثلث
تراژدی نویسان پیش از
ارسطو را تشکیل می دهند.
آشیلوس در نوشته هایش جدالهای خدایان و انسانها را به تصویر کشیده است. در نوشته های او انسانها تسلیم اراده تقدیر هستند. نمایشنامه های
آشیلوس باعث تکامل زبان
تراژدی شدند. پس از او، سوفوکل
تراژدی را به اوج خود رساند چنان که از منظر ارسطو،
تراژدی اودیپ شهریار، بهترین و کاملترین نمونه
تراژدی معرفی گردید. پس از وی اوریپید، که یک نویسنده انقلابی در زمان خود بود، به مبارزه با باورهای پوچ اساطیری و خرافات خدایان دست زد و بر تقدیر دیکته شده خدایان برای انسان ها، خط بطلان کشید و محتوی نمایشنامه هایش به تدریج رنگ و بوی درام و کمدی گرفتند، بطوریکه وی را پایه گذار کمدی میدانند. زمانیکه
ارسطو در کتاب بوطیقا به شرح و تفسیر
تراژدی پرداخت، آن را از گرانمایه ترین عناصر شناخت و معرفت معرفی کرد. وی قوانینی برای
تراژدی نویسی برشمرد و برای نخستین بار،
تراژدی را به صورت یک علم مدون درآورد. از نگاه
ارسطو مهمترین تاثیر
تراژدی بر روی مخاطبان، ایجاد
کاتارسیس است و
کاتارسیس را عالیترین درجه شناخت و معرفت میداند. هر چند در ترجمه معنای
کاتارسیس اختلافاتی وجود دارد اما اصلی ترین معنایی که در این جایگاه میتوان برای آن در نظر گرفت پالایش و تزکیه نفس و تطهیر درون است. با توجه به آنکه تا کنون اندیشمندان و متفکرین بسیاری
کاتارسیس حاصل از
تراژدی را مهمترین بخش این هنر دانسته اند، در این مجال به بررسی سه نمایشنامه از بزرگان
تراژدی نویسی پیشاارسطویی پرداخته و تلاش خواهیم کرد
کاتارسیس حاصل از آنها را بیان کرده و از سویی به چگونگی روند نمایشنامه نویسی از
تراژدی به سمت درام نیز اشاراتی داشته باشیم. سه نمایشنامه منتخب در این نوشتار عبارتند از: تریلوژی اورستیا، اثر آشیلوس، هیپولیت و هلن، نوشته اوریپید.