در دنیای تجاری امروز که دانش، مزیت اصلی رقابت سازمانها به شمار می رود، سازمانهای دانش محور، با تولید، انتقال و مدیریت دانش، ضمن توانمند سازی خود، گام مهمی در پیشبرد اهداف تجاری و استراتژیک بر می دارند. اقتصاد مبتنی بر فروش مواد خام و منابع طبیعی را نه می توان تصمیم عاقلانه ای دانست و نه اقدامی سودمند. اینگونه اقتصاد، بسیار موقتی و ناپایدار است و حقیقت آنکه به منظور رهائی از این گرداب، راهی به جز ورود به حلقه صاحبان
تکنولوژی و
دانش فنی برای کشور ها وجود ندارد.کشور ما نیز، از این قاعده مستثنی نیست و تنها راه دستیابی به اهداف مشخص شده در سند چشم انداز بیست ساله (برای کسب مقام در حوزه فناوری) تلاش برای تغییر جایگاه از کشوری فروشنده مواد و منابع معدنی، به کشوری تولید کننده و تامین کننده
فناوری است.سالیان زیادی است که در ایران، هزینه های هنگفتی صرف گسترش علم و
فناوری شده است، ولی متاسفانه در اکثر مواقع، نتایج حاصل، فراتر از کتابخانه ها نرفته اند. از سوی دیگر موازی کاری در انجام پروژه های تحقیقاتی، اعمال ملاحظات و سلایق شخصی بجای نظرات کارشناسی، عدم وجود ثبات در حوزه های مدیریتی مرتبط با توسعه
فناوری و بسیاری موارد دیگر، از آفات برنامه های توسعه
تکنولوژی کشور است.در این مقاله بر مبنای معرفی فرآیندهای موجود در کشور (از جمله SBDC،
نوآوری و
R&D ...) برای توسعه
فناوری و تولید دانش فنی، به اهداف اولیه این فرآیندها، میزان موفقیت آنها، دلایل موفقیت یا شکست و روشهای اعمال شده در سایر کشور های پیشرو پرداخته می شود.