این مسیله که آیا انسان در انجام کارها مختار است و زور و فشاری پشت سر او نیست و یا اینکه مجبور است و در حقیقت عوامل خارجی مریی و نامریی او را به سوی هدف خاصی سوق می دهند، از قدیم الایام مورد توجه افارد بوده است. تفسیر رایج و عوامانه این است که دست تقدیر به عنوان یک عامل نامریی و مرموز، گریبان هر انسانی را گرفته و از بدو تولد تا لحظه مرگ او را به همان جهتی که می خواهد هدایت می کند.
تقدیرگرایی از جمله موانع ذهنی توسعه محسوب می شود. باور به
تقدیرگرایی بار مسیولیت را از دوش آدمی بر می دارد، روحیه ای انفعالی به فرد تحمیل می کند و توانایی انسان را برای ایفای نقشی برجسته و موثر در حیات اجتماعی از او سلب می کند. در این مقاله سعی داریم ضمن تبیین مفهوم تقدیرگرایی، زمینه ها و ریشه های جغرافیایی - تاریخی و حکومتی- دینی بوجود آورنده
تقدیرگرایی در افراد را مورد مطالعه قرار دهیم.