کشور
لبنان در نیم قرن گذشته یکی از کشورهای پر رمز و راز خاورمیانه بوده است. جامعه وساختارهای حاکم بر این کشور علی رغم تحولات عظیم که بعضا به مرز از هم پاشیدگی رسیده همچنان به عنوان الگویی از جامعه چند گانه دینی و مذهبی و قومی و مدلی از دموکراسی شرقی شناخته می شود. مناسب ترین رهیافت برای مطالعه تحولات جامعه
لبنان و اصولا مناسب ترین شیوه دستیابی به
ثبات سیاسی و دموکراسی نسبی برای جوامع نا همگون نظیر لبنان، نظریه یا مدل دموکراسی مبتنی بر اجماع است که برخی از آن به عنوان شیوه
تقسیم قدرت نیز یاد می کنند.
ثبات سیاسی و دموکراسی نسبی موجود در
لبنان از سال های 1943 تا اواسط دهه 1970 ناشی از تطابق
تقسیم قدرت و ساختار سیاسی و اجتماعی
لبنان با مدل دموکراسی مبتنی بر اجماع و بی ثباتی سالهای دهه 1970 و 1980 ناشی از ایجاد خلل هایی بود که در این مدل به وجود آمده تحولات داخلی و محیطی خارج از
لبنان از دهه 1970 به بعد نتایجی به بار آورد که با ویژگی ها، شرایط و لوازم نظریه و مدل دموکراسی مبتنی بر اجماع سازگار نبود. برقراری
ثبات سیاسی و دموکراسی نسبی به دو عامل بستگی دارد. اول کارایی دولت
لبنان جهت برنامه ریزی در زمینه توسعه، ایجاد اشتغال جذب سرمایه های داخلی و خارجی در جهت کاستن از فشارهای اقتصادی و بویژه کاهش فاصله میان طبقات جامعه
لبنان و دوم پایان سیاست های اشغال گری اسراییل و بازگرداندن سرزمین های اشغالی عربی، نظیر کرانه باختری به فلسطینی ها و بلندی های جولان به سوری ها. بر قراری
ثبات سیاسی و دموکراسی نسبی و به عبارت دیگر موفقیت مدل دموکراسی مبتنی بر اجماع در
لبنان محسوب می شود.