سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی و تاملات اشراقی بوده است. از این رو در طیقرون و اعصار، نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و
تصوف در دامن خود پرورش دادهاست. تصوف، درویشی یا عرفان نوعی طریقت و روش زاهدانه اسلامی مبتنی بر آدابسلوک و بر اساس شرع جهت تزکیه نفس و اعراض از دنیا برای وصول به حق و استکمالنفس است. مسلکی است که با مذهب آمیخته است و طرفداران این مسلک عقیده دارندکه دراین طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق می باشد و انسان پس از تامل و تفکر وتجربه و مشاهده و سیر و سلوک می تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد.یکی از این بزرگان نام آور حضرت
مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملای رومو مولوی رومی آوازه یافته است که مهمترین اثر او
مثنوی معنوی می باشد .محتوی وپیام اصلی مثنوی را
تصوف تشکیل میدهد و بقیه موضوعات به صورت فرعی مطرحگردیده است. مثنوی با نام
مولانا اعتبار و ارزشی نوینی یافت به گونه ای که تمامی زوایایعرفان را می توان در درسهای مثنوی او بازشناخت؛ مثنوی آینه هویت ملی و دینیایرانیان است. شاید در بین سران صوفیه کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که به اندازه مولویتاثیر گذار بوده باشد و بتواند آموزه های
تصوف را با زیرکی هر چه تمام تر در بین شیعیانواهل سنت جا بیاندازد. دراین مقاله سعی داریم تا
تصوف و
صوفی را در ابیات مثنویبررسی و مورد کنکاش قرار دهیم.