این مقاله که ترجمه دقیقی از متن مقاله توماس آر دیکمن و استفان آ زف با همین عنوان می باشد، با تعریفی از محیط پژوهش حسابداری، قبل و کمی پس از ظهور مجله آباکوس در سال 1965 آغاز می شود. در طول این دوره رویکرد حسابداری به طور برجسته ای دستوری (تجویزی-هنجاری) بود، اما رویکردهای تاریخی را نیز نشان می داد به طوری که پژوهشگران با مسایل حسابداری به واسطه حسابداران و افراد دست اندرکاری که اصول حسابداری را وضع می نمودند، دست و پنجه نرم می کردند. دهه 1960 شاهد آغاز تغییر عمده ای در علایق و رویکرد پژوهشگران حسابداری بود. توجهات به تدریج اتکای خود به رویکرد دستوری را به سمت یک تحلیل تجربی تغییر داد اما با یک تمایل ظاهری به سوی تاثیرگذاری بر همکاران دانشگاهی به جای پرداختن به مسایل عملی. این تمرکز جدید، ایده ها و مفاهیم چند رشته وابسته شامل علوم اجتماعی، به ویژه روانشناسی معرفتی و ریاضیات، مخصوصا آمار، را در
پژوهش حسابداری وارد کرد. این دوره که تا امروز نیز با ما همراه است، بر تیوری، مدلسازی ریاضی و به ویژه آزمون آماری تاکید دارد. به طور همزمان، جهت گیری جدید به تدریج سهم رویکردهای دستوری را حذف نمود و علاقه به تاریخ را کاهش داد، و بدین گونه هر دو موردی که پیشتر مشکلات عملی را برطرف می کردند و در مرکز توجه قرار داشتند، محو شدند. در این مقاله نمونه گسترده ای از عناوین پژوهشی مورد بررسی جهت ارایه بحث و تحلیل قرار گرفته و سپس درباره برخی محدودیت های رویکرد های جدید بر پایه داده که در پژوهش های کنونی نهفته است، اظهار نظر گردیده است. در انتهای بحث ده توصیه برای پژوهشگران حسابداری ارایه شده تا وقتی با مسایل پیچیده مرتبط با این موضوع در آینده مواجه شدند، آنها را در نظر بگیرند.