هویتیابی و آسیبهای ناشی از بحران هویت، مفاهیم و موضوعاتی هستند که اقلیت خاصی از گروه کودک و نوجوان با آنها مواجه می-شوند. از روشهای مهم برای آموزش چگونگی مواجهه با این مفاهیم اجتماعی، بهرهگیری از آثار داستانی است. این پژوهش با بررسی عنصر
هویت و آسیبهای ناشی از آن، در داستان بچههای خاک از محمدرضا یوسفی، بر مبنای نظریه روانی اجتماعی اریکسون، بر آن بوده است تا دریابد آیا هویتیابی و عبور موفقیتآمیز از بحران آن، که طی هشت مرحله از عمر رخ میدهد، محصول روند رشد و تکامل شخصیتی کودک و نوجوان است یا به حوادث و گرههای داستان وابسته است. با تحلیل و بررسی مشخص گردید که میزان تلاش و پشتکار شخصیت داستانی در مرحله چهارم از رشد شخصیتی، درمسیر دستیابی به
هویت و خروج موفقیتآمیز از بحران آن، به همراه رخداد کنشها از سوی اجتماع و شخصیتها، در توفیق و به ثمر رساندن اهداف شخصیت اصلی تاثیر بسزایی داشته است. چگونگی طی کردن بحران رشد در این داستان از طریق خیالپردازی و اتکاء به توانمندیهای خود، منجر به بازنگری نیازهای درونی قهرمان داستان گشته و از این طریق قادر به پس زدن عامل بحران و سردرگمی
هویت خود شده است.