هدف اصلی پژوهش حاضر کمک به کودکان از طریق هنر به روش گروهی در جهت افزایش خلاقیت و همچنین نقش هنردرفعالیت و زندگی فردی و اجتماعی کودکان و نیز ارزیابی تاثیر مربی در افزایش خلاقیت کودکان بوده است .روش تحقیق نیمه آزمایشی است و جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی کودکان شهرستان کاشمر و نمونه ی آن مشتمل بر 40 کودک بوده است و بدین منظور از یک مهدکودک 20 کودک در گروه آزمایش و 20 کودک در گروه کنترل به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. فرضیه ی اصلی پژوهش عبارت است از : آموزش هنر در جلسات گروهی به کودکان موجب افزایش خلاقیت آن ها می شود. برای اجرای پژوهش بعد از مطالعه ی مقدماتی و بررسی ابزار پژوهش یعنی پرسشنامه ی )خلاقیت تورنس( بین جامعه ی آماری که شامل 40 کودک پیش دبستانی بود ارایه شد و پس از تصحیح پرسشنامه از بین افرادی که نمره ی خلاقیت آن ها پایین بوده است تعداد 40 نفر انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل که هر گروه شامل 20 کودک بود، قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 20 جلسه 20 دقیقه ای در جاسات هنر به صورت گروهی شرکت کردند. هر دو گروه بعد از 2 ماه در پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. بعد از جمع آوری پرسشنامه داده ها در بخش آمار توصیفی از فراوانی و درصد و میانگین و انحراف معیار و خطای استاندارد و میانگین و در بخش آمار استنباطی از آزمون t گروه های مستقل پیش آزمون و پس آزمون که در آزمون گروه آزمایش و کنترل در نمرات پس آزمون و پیش آزمون مقایسه گردید و نتایج زیر به دست آمده است نتایج 1 . آموزش هنر به صورت گروهی باعث افزایش خلاقیت کودکان می شود. 2 . استفاده از کاردستی در افزایش خلاقیت کودکان موثر است. 3 . آموزش هنر به صورت گروهی فرصت ابراز نوآوری و خلاقیت را به کودکان می دهد. 4 . آموزش هنر سبب می شود که کودکان سعی کنند فقط خودشان باشند و به تقلید از دیگران نپردازند.