ساختار
مد جزء جدایی ناپذیر ایجاد و انتقال هویت اجتماعی هر فرد است و به بازنمایی طبقه اجتماعی، گرایش جنسی، سن و سال، قومیت و به ویژه جنسیت پوشنده ی لباس کمک می کند و نیز بیان گر سلایق و اولویتهای فرهنگی هر فرد به شمار می رود. لذا
مد همچون آینه ای بازتاب دهنده تصویر ملت هاست و این امر هم به مثابه پدیدهای فرهنگی و هم جریانی بینهایت پیچیده عمل میکند که به واسطه ی تغییر و تحول بیوقفه و همیشگی اش در اقوام و تمدن های مختلف مشخص و متمایز می گردد. این نظام تحکیم یافته، در تمایزهای اجتماعی و فرهنگی از طریق تجربه های تازه در فرم و نیز به لحاظ اقتصادی و سیاسی در زمینههای گوناگونی نمود پیدا می کند. واکاوی در دنیای طراحی
مد و لباس، به بررسی نشانه های تجاری طراحان معروف، مجلات پر زرق و برق و نخبگان طراحی محدود نمیشود؛ بلکه به لحاظ ساختاری قابل تطبیق با عوامل مهم فرهنگی و اجتماعی بوده و امکان به کار بستن نظریات افراد مختلف در راستای تعاریف بنیادین آن وجود دارد، لذا می توان بستری با رویکردهای نظری برای ساختار
مد ایجاد نمود. یکی از افرادی که آرای بسیار کارآمدی در حیطه متن در ادبیات داشته و امکان تطابق نظراتش با مباحث حوزه
مد و لباس، به مثابه یک متن فرهنگی وجود دارد میخاییل باختین، نظریه پرداز روسی، است. لذا نگارنده بر آن شد تا به روش اسنادی، نظریات کاربردی باختین در تقسیمبندیهای چون منطقه گفتگوی، کرنوتوپ،
کارناوال و... را جهت تحلیل ساختار متن در ادبیات با مباحث تیوریک حوزه
مد و لباس تطبیق داده و نتایج قابل استنادی از آن استخراج نماید .