معنای زندگی یکی از مهم ترین مسایل وجودی انسان است، که همواره در پس زمینه ذهن عموم انسانهاو پیش درآمد کار خواص آنان از فلاسفه و روانشناسان بوده است. در این میان
ابن سینا به عنوان یک فیلسوف وجودی، از این مسیله چشم پوشی نکرده، همواره در سراسر آثار خود می کوشد تا تبیینی معقول و واضح از
معنای زندگی ارایه کند. از میان سه کاربرد اصلی لفظ معنا ، یعنی هدف، ارزش و کارکرد، تمرکز اصلی
ابن سینا بر دست یابی به هدف زندگی است. این مقاله می کوشد تا با روش توصیفی- تحلیلی - مقایسه ای، و از زاویه ای نو، این مسیله را در سه اثر تمثیلی حی بن یقظان،
رساله الطیر و
سلامان و ابسال مورد بررسی قرار دهد. در نگاه
ابن سینا شناخت
معنای زندگی و دست یابی به هدف آن، راهی بس دشوار و پر مانع است، که گاه از آن موانع به دوستان ناباب (در حی بن یقظان) و گاه به دام و دانه وغل و زنجیر (در رساله الطیر) و گاه به طنازان عشوه گر (در سلامان و ابسال) تعبیر می کند. شیخ تنها راه رهایی از این اوضاع ناگوار و دست یابی به هدف را در حرکتی آگاهانه، مبارزه ای مستمر و نگاهی دقیق به دور دستهای حیات بشری جستجو می کند.