بسیاری از سازمانها به کار آفرینی سازمانی به عنوان راهی برای خلاص شدن از رخوت و بروکراسی که معمولا با افزایش اندازه سازمانها اتفاق می افتد می نگرند. هدف این مقاله آن است که دریابد آیا می توان از طریق آموزش و ارتقا ء سطح آگاهی های پرسنل و همچنین مدیریت دانش در سازمانهای کار آفرین به ئوجود آورد یا نه ؟ چهار شرکت بزرگ که برنامه رسمی کار آفرینی سازمانی را در شرکت هایشان آغاز کردها ند بنای مستحکمی را برای این رشته تحقیقاتی بنیان نهادند . دهه پیش شاهد تغییر های سازمانی بی نظیری بودیم به ویژه در آمریکای شمالی و اروپا رقابت جهانی ، بسیاری از شرکت های بزرگ را ناچار به انطباق خود با مدل جک ولش در جنرال الکتریک برای ناب و چالاک شدن کرد. سازماندهی مجدد ، مهندسی مجدد ، کوچک سازی ، به اندازه سازی ، کاهش لایه های سازمانی و ... واژه های پر سرو صدا و فر آیند های نام آشنای دنیای کسب و کارند که در واقعیت سازمان مشاهده می شوند. امروزه که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است. کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا می کنند. تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و هند آکنده از فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده است که امروز به توسعه یافتگی کشور خود می بالند. باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های کهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند.کشور ما که با مشکلات زیاد اقتصادی مانند نرخ بالای تورم و بیکاری مواجه است برای رهایی از این مسائل در بخش خصوصی و دولتی نیاز به کارآفرینان سازمانی با شهامت، خلاق، نوآور و ریسک پذیر دارد تا در راستای رشد و توسعه سازمان و جامعه خود دست به کار شده و طرحی نو دراندازند.