امروزه تجویز
انتقال منافع و سر قفلی از جمله مسایلی است که باعث به وجود آمدن اختلافاتی بین حقوق دانان و سردفتران و صاحبان املاک تجاری و مستاجرین این املاک شده است. این موضوع در رابطه با اماکن تجاری از حساسیت بیشتری برخوردار است. این پژوهش به منظور بررسی تجویز
انتقال منافع و سرقفلی در هنگامی که در قرارداد حق انتقال از مستاجر سلب شده است و موجر هم از پرداخت سرقفلی امتناع می ورزد و ماهیت چنین قراردادی که از انتقال بر اساس آن صورت می گیرد و همچنین نحوه تنظیم سند نسبت به آن ، صورت گرفته است، هدف اصلی این پژوهش با توجه به سکوت قانون نسبت به این مسایل ارایه راه حل های مناسبی برای این موارد است. برای نیل به این هدف در اینپژوهش از روش کتابخانه ای و مصاحبه و تکنیک فیش برداری و تحلیل محتوا استفاده شده است برای به نتیجه رسیدن این پژوهش کتب و مقالات مربوطه مورد بررسی قرار گرفته و علاوه بر آن با صاحبان املاک تجاری ومستاجرین آنها و قضات و وکلا و سردفتران مصاحبه به عمل آمد، نتایج این مطالعات و مصاحبه ها بیانگر این بود که در چنین شرایطی با توجه به سکوت قانون جدید و مراجعه به قانون سابق، مستاجر می تواند برای تجویز
انتقال منافع و سرقفلی به دادگاه رجوع کند و دادگاه حکم به تجویز انتقال را صادر کند. ماهیت این انتقال نیز در قانون مشخص نشده و در عرف این انتقال بیشتر تحت عنوان عقودی نظیر عقد اجاره، عقد صلح، عقد بیع و ماده 10 قانون مدنی صورت می پذیرد. در مورد نحوه تنظیم سند
انتقال سرقفلی و منافع املاک تجاری باید گفت که این انتقال با تنظیم سند های عادی هم امکان پذیر است