از زمانی که مسئله «هسته ای شدن ایران» در جهان مطرح شد، جمهوری اسلامی ایران تمام تلاشهای خود را برای پی گیری سیاستی مناسب جهت فراهم کردن شرایط بین المللی حضور در میان کشورهای هسته ای صورت داد. در دوران اصلاحات با پی گیری سیاست تنش زدایی و مسالمت آمیز، دیپلماسی فعال ایرانی به کار گرفته شد. این سیاست در دوران چهارساله آقای احمدی نژاد نیز البته با تاکتیکهای متفاوتی پی گرفته شد. این مسئله نشان دهنده ی جدیت ایران برای هسته ای شدن است. به ویژه که مسئله ی هسته ای شدن همانطور که برای غرب هراس آفرین و دارای اهمیت بوده و به شدت توسط کشورهای بزرگ جهان پی گیری می شود، برای دولت ا یران نیز به یکی از
منافع ملی عمده تبدیل شده است. ا زجمله مسائل مهمی که در دوران و پروسه ی هسته ای شدن کشور برای تحلیل گران مطرح بود، میزان
هزینه ها و یا سود ناشی از دستیابی به فناوری هسته ای بوده است. فارغ از راهکارهای دستیابی به این هدف، پرسشهایی مطرح می شود: این مسئله که آیا به راستی ایران نیازمند این نوع از انرژی است یا خیر؟ و این پرسش که با توجه به مخالفتهایی که در سطح بین المللی رخ داده و
هزینه هایی که ایران به واسطه ی ابرام و پافشاری خود بر مواضع اولیه اش داشته، پی گیری این هدف تا چه اندازه می تواند مطلوب باشد؟ و پی گیری این سیاست تا کجا و با صرف چه
هزینه هایی خردمندانه خواهد بود. پاسخ به این پرسشها با توجه به میزان تعیین کنندگی که بر روی سرنوشت و آینده کشور و نظام جمهوری اسلامی خواهد داشت می تواند برای ما مهم باشد.