بررسی رابطه بین خودکارآمدی شغلی کارکنان و هوش سازمانی (مطالعه موردی: نیروگاه متمرکز پارس جنوبی) abstract
در جهان رقابتی امروز مهم ترین هدف هر سازمان تحقق اهداف تعیین شده بر مبنای ماموریت اصلی و چشم انداز سازمانی است. واضح است که دست یابی به اهداف سازمانی درگرو استفاده بهینه از عوامل تولید است. بر این اساس توجه به نیروی انسانی به عنوان مهمترین و استراتژیک ترین نهاده تولید باید موردتوجه قرار گیرد تا با افزایش بهره وری آن اهداف سازمانی به نحو مطلوب تحقق یابد. برمبنای تیوری رشد مدرن که به تراکم سرمایه انسانی توجه می کند به یقین می توان گفت که سرمایه انسانی مه مترین عامل در رشد و بقای سازمان است. مفهوم سرمایه انسانی ریشه در ادبیات اقتصادی دارد در حقیقت ویژگی های کیفی افراد سرمایه آن ها هستند. سرمایه انسانی نه سرمایه فیزیکی نه سرمایه مالی محسوب می شود بلکه سرمایه انسانی به عنوان دانش، مهارت، خلاقیت و سلامت فرد تعری فشده است. Becker) et al, 2001) درواقع سرمایه انسانی، حیاتی ترین عنصر راهبردی و اساسی ترین راه افزایش اثربخشی و کارایی سازمان است و پیشرفت و ترقی جامعه را به دنبال خواهد داشت. نیروی انسانی متعهد به اهداف و ارزش های سازمان، نه تنها عاملی برای برتری یک سازمان نسبت به سازمان های دیگر است، بلکه مزیت رقابتی پایداری و برای بسیاری از سازمان ها تلقی می شود (رضاییان و کشته گر، 1387). امروزه با توسعه مهارت های شغلی و شخصیتی مفاهیم جدیدی چون خودکارآمدی در سازمان ها مطرح می گردد. توجه به خودکارآمدی کارکنان و ارتباط با مفهوم جدیدی به نام
هوش سازمانی جدای از هوش تعریف شده در مفهوم عام آن رویکرد جدیدی در حوزه منابع انسانی است که ارتقای توانمندهای مرتبط با کار را به چالش می کشاند.