مساله
نفت شمال ایران و سهم خواهی دول بزرگ جهانی از آن، مساله ای پیچیده و دارای سطوح مختلف بود که از نیمه دوم عصر قاجار آغاز شده و تا دوره پهلوی دوم ادامه یافت. این مساله توسط محققان بسیاری تا به امروز دستمایه تحقیق قرار گرفته است. بسیاری از محققان تنها به بررسی سیر وقایع تاریخی پرداخته و عده ای نیز آن را از منظر مباحث حقوقی و روابط بین المللی بررسی کرده اند؛ نویسنده در مقاله حاضر سعی کرده است که بر اساس روش پژوهش کتابخانه ای و با رویکردی جدید و استفاده از نظریه نفت به مثابه ابزار اعمال قدرت سیاسی ، مساله
نفت شمال ایران را مورد واکاوی قرار دهد. پرسش اصلی مقاله حاضر دلایل توجه دول بزرگ جهانی به مساله
نفت شمال ایران و اصرار بر سهم خواهی از آن است. نویسنده برای پاسخ به این پرسش ابتدا به بررسی سیر وقایع تاریخی پرداخته و سپس با استفاده از نظریه نفت به مثابه اعمال قدرت سیاسی تلاش کرده است که گوشه ای از پیچیدگی های
نفت شمال ایران را روشن نماید. یافته های پژوهش نشان میدهد که هر یک از دول بزرگ آن روز جهان بیشتر به دلایل سیاسی سعی داشتند که امتیاز
نفت شمال ایران را تصاحب نمایند و کمتر به دنبال نفع اقتصادی و دستیابی به نفت با صرفه اقتصادی بوده اند.