اندیشه های سیاسی محصول زمانه خویش اند و تحولات زمانه بر اندیشه های سیاسی تاثیرات شگرفی می گذارد. معمولا دوران های بحرانی و پرآشوب تاریخی، آبستن اندیشه های عمیق و پایدار می باشند و عصری که
ابن خلدون در آن می زیست از اعصار تحول و انقلاب بوده و حیات سیاسی لبریز از هیجانات و ناآرامی های بوده است. بر همین اساس این پژوهش به تحلیل اندیشه های سیاسی
ابن خلدون بر مبنای الگوی
توماس اسپریگنز می پردازد. بر اساس الگوی اسپریگنز برای تحلیل اندیشه هر اندیشمند در گام نخست ابتدا می بایست بحران های زمانه وی واکاوی شود و در گام دوم باید ریشه های بحران ازنظر آن اندیشمند مشخص شود و گام سوم تصویری از جامعه مطلوب مدنظر وی ارایه گردد و درنهایت راه حل آن اندیشمند برای درمان بحران ها شناسایی شود. یافته های پژوهش نشان می دهند که بحران های زمانه
ابن خلدون شامل بحران مشروعیت، شهرنشینی، تجمل گرایی و دخالت
دولت در اقتصاد می باشد. از دیدگاه
ابن خلدون ریشه های بحران، فقدان
عصبیت یا پیروی نکردن از عصبیت، خودکامگی، پیروی نکردن از دین، تجمل گرایی وشهرنشینی می باشد. جامعه مطلوب
ابن خلدون جامعه ای است که در راس آن باید شاه آرمانی قرار داشته باشد و بر مبنای علم عمران بنا شود و نه تنها یک جامعه متمدن داشته باشد بلکه دین و سیاست را باهم متحد نماید. راه حل
ابن خلدون برای درمان بحران و نابسامانی های
دولت و جامعه و دستیابی به جامعه مطلوب عدالت ورزی، تقویت
عصبیت و اخلاق و دین داری است. به بیان ساده
ابن خلدون معتقد است جوامعی که برمبنای این مقوله ها شکل بگیرند دچار سردرگمی انحطاط و زوال نمی شوند و ثبات و آرامش را تجربه می کنند.