در این مقاله که به شیوه تالیف –ترجمه نگارش شده است؛ تلاش می شود با بیان تاریخچه و روند تحول
تعلیم و تربیت غیر رسمی ؛ مبانی نظری آن استخراج وبه بحث و بررسی گذاشته شود . وقتی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 و بطور دقیق در سال 1967 بحران آموزشی فزاینده جهانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در خصوص برنامه درسی نامناسب نگرانی ها مطرح شد ؛ ورود اصطلاح آموزش غیر رسمی به ادبیات
تعلیم و تربیت ؛ مفاهیم ، دیدگاهها و چشم اندازهایی را فرا روی اندیشمندان این عرصه قرار داد . آموزش غیررسمی در کشورهای مختلف معانی گوناگونی به خود گرفت . از آموزش های خارج موسسات آموزشی رسمی گرفته تا یادگیری غیر رسمی که در یادگیری مادام العمر ظهور پیدا می کند . لذا با ارایه تعاریفی در مورد
تعلیم و تربیت ،
تعلیم و تربیت رسمی ،
تعلیم و تربیت غیر رسمی ،
تعلیم و تربیت ضمنی ، یادگیری غیر رسمی ، یادگیری مادام العمر ؛ گستره
تعلیم و تربیت غیر رسمی تا حدودی مشخص می شود. پرداختن به اهداف ، اصول ، ویژگیها ، نقش ، کارکردها و... از موضوعات دیگری است که در این جا مورد بحث قرار می گیرند.