ابوالفضل بیهقی، نویسندهای است متعهد که در عین وابستگی به دربار و تعلق خاطر بسیار زیاد به استادش، بونصر مشکان، آزاداندیش بوده و قلمش را در جهت مطامع ارباب زر و زور آلوده نساخته است. خواننده ی زیرک، میتواند در لابه لای نوشته های بیهقی، چهره ی هنرمندی مستقل و نکته سنج را ببیند که در نوشتن، به یقین رسیده و دچار تردیدهای گوناگون نیست و این ناشی ازشخصیت خودساخته ی اوست. عشق به نوع بشر و انجام کار دقیق، از ویژگی های بیهقی است. او با استفاده از این دو عنصر مهم، بدون فدا کردن استقلال فردی خود، با دنیای خواننده، ارتباط برقرار کرده و به تحقق کامل استعدادهایش نیز میرسد. اریک فروم، روانشناس آلمانی، در نظریهی آزادی مثبت، هنرمندی را دارای
آزادی مثبت میداند که بتواند از استعداد و خود انگیختگی روانی به درستی استفاده نموده و با وجود
استقلال شخصیت و هنری، خود، قسمتی از نوع بشر گشته و با دنیا متحد گردد. از نظر فروم، پیروی بیارادهی هنرمند از دیگران، او را از یگانگی و فردیتی که لازمه ی هنر است، جدا می-سازد و بدین صورت، هنرمند خود را در قالب آن چیزی در میآورد که دیگران میخواهند. در بسیاری از داستان های تاریخ بیهقی، میتوان علاقه مندی نویسنده به پادشاهان، وزیران و برخی شخصیت های زمان خودش را دید، اما این علاقه مندی سبب نگشته تا ابوالفضل بیهقی در بسیاری از حوادث و اتفاقات پر فراز و فرود این کتاب سترگ، نظر خود را به روشنی بر زبان قلم نیاورد.
آزادی مثبت در تکامل شخصیت بیهقی، نکته ای است که خواننده ی این کتاب را نسبت به آنچه نویسنده آن را رویدادهای واقعی میخواند، مطمین میسازد.