بررسی تاثیر پذیری عشق صوفیانه از قرآن و حکمت یونان با تکیه بر جکایت پادشاه و کنیز در مثنوی معنوی abstract
تلقی
عشق در آثار صوفیان مسلمان را باید الهام گرفته از دو منبع غنی
قرآن و فلسفه یونان دانست. نویسندگان و شاعران صوفی، تعاریف و دسته بندی های مربوط به
عشق را از منابع یاد شده اقتباس و با تجارب شخصی و ذوق خویش عجین کرده، پایه گذار ادب عرفانی شدند. در میان آثار عرفانی مثنوی معنوی بزرگترین اثر عرفانی جهان لقب گرفته است. حکایت پادشاه و کنیز در ابتدای دفتر اول این منظومه از اهمیت ویژه ای برخوردار است و محققان آن را تمثیلی از سیر و سلوک
مولانا دانسته اند. علاوه بر اهمیت یاد شده به دلیل حجم کم این حکایت؛ همچنین آشنایی بیشتر اهل ادب با آن و اشتمال بر تعاریف و دسته بندی های عشق، عرصه مناسبی برای بررسی تاثیر پذیری
عشق در آثار صوفیه از
قرآن و
حکمت یونان است. در این پژوهش انواع
عشق در سه مبحث:
عشق به جمال،
عشق به کمال و
عشق حقیقی، بر اساس تعاریف قرآنی، روایات نقل شده از افلاطون به عنوان نماینده فلسفه یونان و گونه های
عشق در داستان پادشاه و کنیز، بررسی و مقایسه شده است. در این مقایسه و تطبیق سعی شده است وجوه اشتراک اسالیب
عشق با استناد به ابیات برجسته از مثنوی، آیات
قرآن و استشهاد از خطابه های حکمای یونان، برجسته و آشکار گردد. برآیند حاصل از این مطابقت، بر مشابهت بسیار تعاریف و دستهبندی
عشق در حکایت پادشاه و کنیز با
قرآن و آثار برجای مانده از افلاطون دلالت می کند. به دیگر بیان،
عشق در متون اهل تصوف با
عشق در
قرآن و فلسفه یونان در مبانی مشترک و تنها در صورت و شیوه بیان که دستخوش ذوق و سلیقه صوفیان شاعر و نویسنده است، تفاوت دارد